|
تقابل ایدئولوژیک ۲ انقلاب
روحالله اژدری: از انقلاب فرانسه در سال 1793 میلادی در غرب تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در شرق در سال 1979، ۱۸6 سال فاصله است. انقلاب فرانسه که از آن به عنوان انقلاب کبیر یاد میکنند، در تاریخ مدرن نقطه عطف مهمی است، زیرا پایان یک عهد و آغاز عهد تازهای به شمار میرود. انقلاب اسلامی ایران نیز در عصر جدید نقطه عطف دیگری است که پایان یک عهد و عهد تازهای را بشارت داده و میدهد. عموم دشمنیها با انقلاب اسلامی ایران در طول42 سال گذشته از طرف متعهدان به عصر مدرنیته است که زاییده انقلاب فرانسه شمرده میشوند. انقلاب فرانسه، انقلابی است که توسط سانکلوتها یا مردم پابرهنهای اتفاق میافتد که به دلیل وضعیت فلاکتبار اقتصادی جزو پستترین مردم در جامعه اشرافی اروپا به شمار میرفتند. این مردم به دلیل به تنگ آمدن از ظلم و استبداد نظام پادشاهی در دوره لویی شانزدهم و اشراف فئودال و قدرت کلیسای کاتولیک که دین را دستمایه فرمانروایی دنیوی خود ساخته بودند، صورت پذیرفت. شعار اصلی آنان «آزادی، برابری و برادری» بود، که در آن زمان در جهان طنینافکن میشد. اروپا هنوز دست گروهی از پادشاهان و امپراتورانی بود که شبح خود را بر اروپا میافکندند. انقلاب فرانسه در آن دنیای پادشاهان از اعماق اجتماع مردمی و البته بدون رهبری فردی، کاریزما و مورد اجماع همه مردم، به صورت هولانگیز و عجیب بیرون جست و پادشاهی را از تختش به زیر افکند و پادشاهان دیگر را تهدید کرد. شاید به ظاهر سانکلوتها را بتوان نماینده قشری از جامعه دانست که در انقلاب اسلامی ایران از آنها به عنوان مردم پابرهنه نام برده میشد اما اگر شورش دهقانان یا سانکلوتها یا مردم پابرهنه را فقط مصداق انقلاب بدانیم، به بیراهه رفتهایم، چرا که در طول تاریخ شورشهای دهقانی ناشی از پریشانی و بدبختی فلاکتبار در آسیا و اروپا فراوان صورت پذیرفته و حتی همراه با اقدامات انقلابی هم بوده است اما هیچکدام به نتیجه رضایتبخشی نرسیده است. دلیل اصلی آن را باید در این دانست که هیچکدام افق روشنی درباره اهداف خود نداشتند و به علت همین ابهام فکری و نقصان ایدئولوژی، اغلب تلاشهای آنان به شکست منجر میشد. آنچه را میتوان درباره هر ۲ انقلاب اسلامی ایران و کبیر فرانسه گفت، همین نقطه مشترک داشتن ایدئولوژی است، که آنها را تبدیل به یک انقلاب واقعی و تمدنساز میکند و هر کدام هویتی متفاوت، متقابل و متخاصم دارند. سابقه تجملگرایی، شکوه اشرافیگری، بیلیاقتی و فساد در دستگاههای حاکم پادشاهان فرانسه که منجر به فقر شدید و روزافزون مردم شده بود، از یک طرف و پیدایش افکار تازهای که توسط افرادی چون ولتر، منتسکیو و روسو انتشار مییافت، انقلاب فرانسه را صاحب ایدئولوژی میکرد، لذا در انقلاب فرانسه، حرکت سانکلوتها به عنوان مدافعان و متقاضیان حقوق اقتصادی در کنار حرکت روشنفکرانی که دم از افکار نو میزدند، همزمان و دوشادوش هم پیش میرفت.
اما جالب است بدانیم ایدئولوژی انقلاب فرانسه برخلاف ایدئولوژی انقلاب اسلامی مفاهیم نو و سبک عقیده و زندگی مدنی را فریاد میزد که با سنت مرسوم مردم تفاوت زیادی داشت و نفوذ آن تدریجی و آرام در میان مردم انجام میپذیرفت، چرا که سبک زندگی مردم بهرغم شروع عصر روشنگری و ضدیت با کلیسا و دیانت هنوز متکی بر قواعد سنت بود. اما ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران ریشههای عمیق در ذهنیات و سبک زندگی مردم ایران داشت و افرادی همچون امام خمینی به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب اسلامی منادی ایدئولوژیای بودند که از درون هویت ملی و اسلامی و سنتی مرسوم مردم برمیخاست، لذا نفوذ آن در اذهان مردم پابرهنه انقلابی آسانتر از سانکلوتهای فرانسوی بود. با این حال هر ۲ انقلاب، منادی ایدئولوژیای بودند که مرز نمیشناسد و تابع هیچ قاعده فیزیکی نیست که بتوان در مقابل آن از ابزارهای فیزیکی و تکنولوژیک استفاده کرد. برخلاف انقلاب اسلامی ایران که امام خمینی به عنوان رهبر دینی از سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی، کنشگری مردم پابرهنه و مذهبی را برعهده داشتند، در انقلاب فرانسه این سانکلوتها یا همان مردم پابرهنه بودند که سیاستمداران ملاحظهگر و محافظهکار فرانسه را به کنشگری وا میداشتند و سلطنت و فئودالیسم و امتیازات کلیسا را از میان برمیداشتند. شاید بتوان گیوتین را یکی از نمادهای انقلاب فرانسه نامید که سانکلوتها بسیار آن را ستایش میکردند؛ مخالفان، مشکوکان، جاسوسان و حتی انقلابیهای مخالف خود را به گیوتین میسپردند. بر خلاف تصور بسیاری، به خاطر تجلیل، تعریف و تحریف واقعیات انقلاب فرانسه، این انقلاب، انقلاب خونباری است. فقط در سپتامبر ۱۷۹۲ میلادی سر 1000 نفر به گیوتین سپرده میشود. سر لویی شانزدهم آخرین پادشاه فرانسه هم در روز ۲۱ ژانویه سال ۱۷۹۳ با گیوتین قطع میشود. جالب است بدانیم فریاد صدور خشونتبار انقلاب فرانسه را دانتون یکی از خطبای معروف و رهبران انقلاب که سر او نیز بعدها طعمه گیوتین میشود، هنگام اعدام لویی شانزدهم سر میدهد. وی بعد از اعدام لویی شانزدهم از روی همان پلکان گیوتین که هنوز به خون لویی رنگین است، پادشاهان دیگر اروپا را مورد تهدید قرار داده و فریاد میکشد: «پادشاهان اروپا، ما را تهدید میکنند و ما سر یک پادشاه را پیش ایشان میافکنیم».
انقلاب فرانسه در واقع رحمی غیرقدسی است که هر ایدئولوژی ضددینی از آن زایش میشود. به همین خاطر هم در تقابلات سنت و مدرنیته بعد از انقلاب فرانسه، ناپلئون بناپارت ایدئولوگها را ورّاج و «انجمن بیخدایان» مینامد. صرفنظر از مباحث فلسفی درباره ایدئولوژی، چنین میتوان گفت که ایدئولوژیهایی که از نظر هستیشناسی، ماهیتی ماتریالیستی و از نظر معرفتشناسی، پوزیتیویستی اندیشیدهاند، به طور کلی بلافاصله بعد از انقلاب فرانسه پدید آمدهاند. جالب است عموم آنان نیز فرض را بر این گذاشتهاند که فقط خود درباره جهان، حقیقت را میگویند و سایر ایدئولوژیها بویژه ایدئولوژیهایی که از منظر هستیشناسی و معرفتشناسی از دریچه قدسی به جهان مینگرند، نوعی پندار و توهم پوسیدهاند. عموم این ایدئولوژیها شمایل، بتها و توهمات خاص خود را دارند. لیبرالیسم، سوسیالیسم، آنارشیسم، فاشیسم، ناسیونالیسم، امپریالیسم، سکولاریسم، کاپیتالیسم، دموکراسی، نظامیگری، استثمار و استعمار جدید و در نهایت حقوق بشر به تعبیر غربی، همه ریشه در انقلاب فرانسه دارند. اما از این میان پیچیدهترین و ظریفترین ایدئولوژی، لیبرالیسم است. این ایدئولوژی چنان عمیق در زندگی فرهنگی غرب نفوذ کرده است که جدا کردن تفسیر جانبدارانه از تفسیر عینی آن بهسختی امکانپذیر است. صرفنظر از اینکه اندیشمندان فرانسوی یا آلمانی یا انگلیسی و آمریکایی چه سهمی در بسط مفهوم فرضیات لیبرالی مثل فردگرایی، تسامح و پیشرفت داشتهاند، باید اشاره کرد که ایدئولوژیهای منتج از انقلاب فرانسه تاثیری عمیق بر علوم اجتماعی و سبک زندگی و اندیشه بشر بویژه در غرب نهاده است که انسان مدرن را در نهایت از چاله مدرنیته به چاه پست مدرنیسم انداخته است. مدرنیته دست انسان را از معنویت و امور قدسی بریده و پایش را بر عقلانیت محکم میکرد ولی پست مدرنیسم اکنون علاوه بر حذف خدا و معنویت، زیر پای بشر را با شکاکیت و بیاعتبار کردن عقلانیت خالی میکند. در چنین شرایطی است که انقلاب اسلامی ایران در عصر جدید با عهدی جدید ظهور مییابد. اگر انقلاب فرانسه و ایدئولوژیهای منتج از آن بشر را از رویکردهای فطری دور میکردند که نتیجه آن حیرانی، تنهایی، فساد جنسی، تجاوز، استثمار و استعمار بشر بود، انقلاب اسلامی ایران، انسان را به رویکردهای فطری دعوت میکند که استقلال، آزادی ارزشمدار و کنترل شهوات نفسانی، تقوای فردی و جمعی، عدالت بینالمللی و حاکمیت دینی از اصول مسلم و مستحکم آن است. برخلاف اصول فلسفه مدرنیته غربی، انقلاب اسلامی بشر را به هستیشناسی و معرفتشناسی قدسی و رویکرد فطری دعوت میکند. اگر انقلاب فرانسه پایهگذار یا تسهیلکننده تمدن ماتریالیستی و مدرنیته غرب بود، انقلاب اسلامی در مقابل رویکرد تمدنسازی با محوریت امور قدسی در جهان را احیا کرده است. از همینجاست که تقابل و دشمنی بین ۲ رویکرد شروع میشود. مشکل و مساله اساسی ما با دنیای غرب تقابل ایدئولوژیک است. ریچارد نیکسون، رئیسجمهور اسبق آمریکا در کتاب «پیروزی بدون جنگ» مینویسد: «اسلام خمینی و بنیادگرایی اسلامی برای ما خطرناکتر از تهدید کمونیسم و شوروی است» [استعمار فرا نو، جهانیسازی و انقلاب اسلامی/ حسین واعظی/ ص 348]
در واقع ۲ نوع جهانبینی و ۲ نوع ایدئولوژی در مقابل هم صفآرایی کردهاند. نوع نگاه انقلاب اسلامی به جهان، انسان، سیاست، امنیت، معنویت، سعادت، اخلاق، اقتصاد، رفاه، عدالت و دیگر مقولههای مهم انسانی با نوع نگاه غربیان به این مقولهها متفاوت است. اصولا این ۲ نگاه از نظر علمی و منطقی نمیتوانند با هم سازگاری داشته باشند. نباید سادهاندیشی کنیم و بپنداریم با گفتوگو اختلافات از میان خواهد رفت و هیچ تقابلی میان این ۲ نظام وجود نخواهد داشت. این تقابل ایدئولوژی را بعضی از متفکران غربی سالها پیش فهمیدهاند. هانتینگتون نظریهپرداز آمریکایی درباره این تقابل مینویسد: «دلایل درگیری تازه بین اسلام و غرب، در پرسشهای بنیادینی نهفته است که به قدرت و فرهنگ مربوط میشود. چه کسی باید اعمال سلطه کند؟ و چه کسی باید تحت سلطه باشد؟... اما برخورد دیگری هم وجود دارد.
تفاوت ۲ برداشت از اینکه چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ و در نتیجه حق با کیست؟ و باطل کدام است؟ تا زمانی که اسلام، اسلام باشد و تا زمانی که غرب، غرب بماند، این درگیری بنیادین میان ۲ تمدن بزرگ و شیوههای زندگی تعیینکننده رابطه آنها در آینده هست و این همان چیزی است که در 14 قرن گذشته جریان داشته است». [برخورد تمدنها و بازسازی نظام جهانی/ ساموئل هانتینگتون / ترجمه محمد علی حمید رفیعی/ ص 338 ]
تمام ارزشهای دینی که اسلام برای سعادت بشر ارائه میدهد و بر ترویج آنها تاکید دارد، قابلیت جهانی شدن دارند و در واقع فلسفه وجودی همه آنها نیز قابلیت جهانشمولی آنهاست، چرا که اساسا با فطرت انسانی هماهنگ و با معیارهای عقلانی قابل پذیرش هستند. در مقابل غرب نیز در تلاش است ارزشهای خود را جهانی کند و در این راه از تمام امکانات نرمافزاری و سختافزاری همچون ماهواره، تلویزیون، کتاب، روزنامه و اینترنت و استخدام مزدور فرهنگی و سیاسی و در نهایت جنگ استفاده میکند، لذا هانتینگتون با فهم همین تقابل برای جهانی کردن ارزشهاست که نظریه برخورد تمدنها را ارائه میدهد. فهم تعارض بنیادین بین اسلام و غرب جایی برای گفتوگوی تمدنها و مذاکره ـ که مطرح میشود ـ نمیگذارد. متاسفانه در پرتو این نظریه کسانی در هنگام تعارض دیدگاههای نظام اسلامی و غرب، حقیرانه نظر انقلاب اسلامی را تعدیل یا حذف کرده و نظر غرب را میپذیرند و امتیازاتی به غرب میدهند که غرب آن را در خواب هم نمیدیده است، به همین خاطر است که در مساله برجام، بایدن طمعورزانه راه ترامپ را ادامه خواهد داد. در شرایط فعلی با توجه به انتشار آسان اندیشهها و ارزشهای اسلامی به وسیله ابزارهای فناوری اطلاعات و همچنین نفوذ ژئوپلیتیک ایران در غرب آسیا و بویژه نفوذ معنوی در قلوب مردم منطقه و جهان ـ حتی در خود غرب ـ ایدئولوژی انقلاب اسلامی یک چالش در سطح فراملی برای غرب به شمار میرود. شکست ایدئولوژی و ارزشها و هنجارهای غرب مستلزم راهبردی منسجم است که از تمام ابزارهای قدرت نرم و سخت در محیط راهبردی استفاده شود. سردار شهید ما حاجقاسم سلیمانی به عنوان یک جهانمرد انقلابی ثابت کردند ایدئولوژی مقاومت نرم و سخت آنتی تز جهانیسازی ایدئولوژی لیبرالیسم، میراث فکری انقلاب فرانسه است.
ارسال به دوستان
توهمات ناپلئونی مکرون!
نوید مؤمن: امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در تازهترین اظهارات خود، مدعی شده است قصد دارد به عنوان یک «میانجی مؤثر» در پروسه احیای برجام ایفای نقش کند! وی ابراز امیدواری کرده است بتواند به عنوان یک «میانجی صادق» در گفتوگوهای برجامی میان تهران و واشنگتن حضور یابد. مکرون تاکید دارد باید سعودیها و رژیم صهیونیستی نیز به نوعی در مذاکرات برجامی دخیل باشند! درباره اظهارات اخیر رئیسجمهور فرانسه نکاتی وجود دارد که نمیتوان به آسانی از کنار آنها گذشت.
نخست اینکه مکرون اساسا نمیتواند در کسوت یک «میانجی» وارد مذاکرات برجامی شود، زیرا فرانسه یکی از طرفهای متعهد و امضاکننده توافق هستهای محسوب میشود. به عبارت بهتر، «طرف متعهد» در اینجا نمیتواند نقش «طرف واسطه» را ایفا کند! بازیگران اروپایی بارها از ابتدای سال 2016 میلادی (زمان اجرایی شدن برجام) سعی کردهاند ماهیت خود را از «طرف متعهد» به «طرف میانجی» تقلیل دهند. این یک بازی خطرناک است که البته هم در دوران ریاستجمهوری ترامپ و هم در دوران جدید، با هماهنگی کامل ایالات متحده تنظیم میشود. اتحادیه اروپایی هنگام «دفاع از نام برجام»، خود را بانی انعقاد این توافق قلمداد کرده و متعاقبا، توافق هستهای با ایران را مصداق «دیپلماسی چندجانبهگرایانه اروپا» میداند اما زمانی که به «ماهیت حقوقی برجام» و «انجام تعهدات برجامی» میرسد، بلافاصله از «تعهدات» خود فاصله میگیرد! اروپاییان از زمان انعقاد برجام تاکنون، در میان همین پارادوکسهای رفتاری حرکت کردهاند.
نکته دوم اینکه حتی اگر بخواهیم فرانسه را به عنوان یک طرف میانجی بپذیریم، قطعا این کشور یک «میانجی صادق» نیست! اهداف و استراتژیهای پاریس و واشنگتن در تقابل با نظام و ملت ایران کاملا یکسان است و همین مساله، اصل «بیطرفی واسطه» را نفی میکند. هنوز سخنان مکرون در سال 2019 و در نشست خبری مشترک با ترامپ از یادها نرفته است: «فکر میکنم ما (آمریکا و فرانسه) قطعا اهداف یکسانی در قبال ایران داریم. چه کارهایی مدنظرمان است که انجام دهیم؟ اول، میخواهیم مطمئن شویم آنها به سلاح هستهای دست پیدا نمیکنند، منظورم این است تا سال ۲۰۲۵ ابزاری در اختیار داریم، میخواهیم از آن فراتر برویم و به اطمینان کامل در درازمدت دست پیدا کنیم. دوم، ما میخواهیم فعالیت آنها در زمینه موشکهای بالستیک را کاهش دهیم. سوم، میخواهیم فعالیت منطقهای آنها را مهار کنیم. هدف چهارم ما نیز برقراری صلح در منطقه است!»
بدیهی است مکرون صراحتا - و حتی نه در لفافه - پیرو استراتژی «مهار حداکثری ایران» است به گونهای که در نتیجه توافق جامع با ایران در حوزههای هستهای، موشکی و منطقهای، «ریاض» و «تلآویو» به بازیگران مسلط در منطقه و در مقابل، تهران به طرف «آسیبپذیر» و «محدودشده» تبدیل شود. اصرار ویژه رئیسجمهور فرانسه مبنی بر دخیل کردن سعودی و متعاقبا در نظر گرفته شدن دغدغههای رژیم اشغالگر قدس در هر گونه مذاکره جدید با ایران، منبعث از همین رویکرد وقیح و خطرناک فرانسویهاست. نقش ویژه لابیهای صهیونیستی در معادلات سیاسی و اجرایی فرانسه و نفوذ خاص آنها در حزب «جمهوری به پیش» که توسط مکرون تاسیس شده است، جای هیچگونه شک و شبههای را در «تاثیرپذیری مطلق فرانسویها از رژیم صهیونیستی» در مذاکرات هستهای باقی نمیگذارد.
اما مهمترین و آخرین نکته اینکه اساسا مکرون و همراهان اروپایی وی در این معادله حکم یک «متهم» را دارند نه یک «میانجی»! فرانسویها در پروسه «دفرمهسازی برجام» و متعاقبا «انهدام عملی توافق هستهای» نقش مکمل ایالات متحده را ایفا کرده و بابت این موضوع، باید به کشورمان پاسخگو باشند. امانوئل مکرون سال 2017 میلادی در حاشیه برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، برای نخستینبار درباره «تغییر برجام» با ترامپ و نتانیاهو به توافق رسید. این بازی خطرناک فرانسویها پس از خروج رئیسجمهور آمریکا از برجام نیز ادامه یافت. اساسا طراحی ساختار حداقلی و قطرهچکانی «اینستکس» و فراتر از آن، تاخیر هدفمند مقامات اروپایی در راهاندازی سازوکار مالی ویژه، محصول و خروجی رایزنیهای پشتپرده «ژان ایو لودریان» و «مایک پمپئو» در دوران ریاستجمهوری ترامپ بود. بدیهی است مکرون به جای بیان مواضع و سخنانی که به قواره وی (به عنوان یک رئیسجمهور شکستخورده و ناتوان در فرانسه) نمیخورد، باید خود و دولت متبوعش را بابت پاسخدهی درباره بیتعهدیهای عامدانه پاریس در قبال برجام آماده کند! در صورتی که این مطالبهگری به صورت جدی از سوی دستگاه دیپلماسی ما خطاب به دولت فرانسه صورت گیرد، قطعا مکرون جرأت تکرار چنین ادعاها و مواضع مضحکی را نخواهد داشت. با این حال متأسفانه کماکان شاهد مدارای دستگاه دیپلماسی کشورمان با بازی یک بام و چند هوای مقامات الیزه هستیم.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از دستاوردهای اقتصادی پس از انقلاب اسلامی به روایت آمارهای جهانی
در مسیر خودباوری
گروه اقتصادی: به گواه آمار و گزارشهای منتشرشده توسط منابع بینالمللی و داخلی مانند بانک جهانی، آمار دانشگاه آکسفورد و مرکز آمار کشورمان، با گذشت بیش از 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد رشد و خودکفایی در تمام شاخصهای اقتصادی بودهایم. اصلیترین رویکردی که باعث چنین دستاوردهایی در اقتصاد کشور شده، حس خودباوری و ایمان به توان داخلی است. به گزارش «وطن امروز»، از شیوههای مرسوم نشان دادن پیشرفت اقتصادی در یک بازه زمانی خاص، مقایسه آن با بازه زمانی مشخص در گذشته است. با پیروزی انقلاب اسلامی به جرات میتوان گفت شاهد بهبود تمام شاخصهای اقتصادی و اجتماعی در کشور بودیم. نکته حائز اهمیت در بررسی این شاخصها گذر زمان است، به این شکل که به طور کلی شاخصهای اقتصادی با توجه به اصل تورم و پیشرفتهای کلان اقتصادی در جهان رشد میکنند اما با پیروزی انقلاب شیب رشد این شاخصها نسبت به دوره قبل تغییر محسوسی داشته است. اتفاق مهمی که پس از انقلاب در کلان تصویر اقتصادی کشور رخ داد فارغ از اعداد و ارقام، حس خودکفایی و خودباوری بود که در کشور رخ داد. بخشی از این خودکفایی معطوف به ادبیات انقلاب مبنی بر عدم وابستگی به کشورهای دیگر و بخشی دیگر ناشی از تحریمهایی بود که روزبهروز با گذشت زمان از حیات جمهوری اسلامی حلقهاش تنگتر میشد و اساسا نمیتوانستیم راهی به غیر از خودکفایی را طی کنیم. البته در برهههای زمانی خاصی با روی کار آمدن دولتهایی با رویکرد مبتنی بر توان خارجی به جای تقویت توان اقتصادی داخلی، کشور مسیرهای دیگری را طی کرد که در بیشتر این موارد با شکست مواجه شد. نباید فراموش کنیم علت اصلی چنین ارقام و آماری در اقتصاد همین حس خودباوری و ایمان به توان داخلی بوده است. انقلاب قبل از اینکه روی اقتصاد کشورمان تاثیر گذارد، گفتمان و رویکرد مقاومت و توان داخلی را در کشور اشاعه داد. ***
یکی از ریشههای شکلگیری انقلاب اسلامی واکنش مردم به تحقیر تاریخی خود توسط حاکمان مستبد و حامیان خارجی آنها بوده است. از این منظر انقلاب اسلامی محصول خودباوری ملی بود و البته در سالهای بعد در تقویت این خودباوری نیز نقش اساسی ایفا کرد. اگر به بیانات بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) مراجعه کنیم به کرات شاهد توجه و تکرار ایشان در باب ضرورت تقویت خودباوری هستیم. به عنوان مثال ایشان در جایی در آسیبشناسی عملکرد رژیم پهلوی میفرمایند: «مهم این است که ایرانیها بفهمند که خودشان میتوانند کار بکنند. در این طول زمان این معنا را طوری القا کرده بودند که ایرانیها چیزی نیستند و باید همه چیز را بروند از خارج بیاورند، از اروپا بیاورند، از آمریکا بیاورند که اسباب این شد که مغزهای ایرانی به کار نیفتد و نگذاشتند به کار بیفتد. ایران افرادش، مردمش، از سایر افراد کمتر نیستند، بلکه از بسیاری بالاترند. لکن نگذاشتند که این استعدادها به کار بیفتد، باید استعدادها را به کار بیندازند و دولت و ملت تأکید کنند از این کسانی که اختراع و ابداع میکنند تا انشاءالله ایران خودش همه چیز را بسازد و مستقل شود». امروز پس از گذشت ۴۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی مفهوم «خودباوری ملی» و «بازگشت به خویشتن» که در سالهای ابتدایی انقلاب از سوی رهبران و اندیشمندان انقلاب مطرح شد، به یکی از اصول یا خصوصیات فرهنگی مردم ایران تبدیل شده است.
امروز در نظر مردم ایران استقلال، صرفا یک آرمان و هدف ایدهآل و دستنیافتنی نیست، بلکه شهد شیرین آن کام ملت را بهرهمند ساخته و آثار و پیامدهای آن در تمام شئون زندگی مردم ایران مشاهده شده است. یکی از مهمترین عرصههای بروز دستاوردهای این استقلال و خودباوری، عرصههای علمی بوده است.
انقلاب اسلامی درصدد پاسخگویی به یکی از مطالبات تاریخی ملت ایران یعنی دستیابی به توسعه و پیشرفت بود و تحقق این مهم امکانپذیر نبود جز با اتکا به علم و دانشی که در سایه اعتماد به نفس جوانان و اندیشمندان کشور تولید میشد.
***
افزایش مشارکت زنان
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، رشد مشارکت سازنده زنان در پیشرفت و اداره کشور است. آمارهای جهانی نشان میدهد نرخ مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی پس از انقلاب افزایش داشته است. در همین راستا نسبت جمعیت زنان شاغل به کل جمعیت زنان، پس از انقلاب اسلامی با افزایش قابل توجه همراه شده و به رقم 13 درصد رسیده است. این در حالی است که این رقم در مقطع پیش از انقلاب به مراتب کمتر بوده است.
منبع: بانک جهانی
***
رشد خودکفایی در تولیدات غذایی
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه اقتصاد رفع وابستگی به خارج و توجه به خودکفایی است. در همین راستا یکی از مهمترین شاخصهای سنجش خودکفایی، میزان تولید مواد غذایی است. یکی از مهمترین اقلام غذایی در بسیاری از کشورهای جهان، گندم است. آمارها نشان میدهد ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی پیشرفت بسیار زیادی در تولید گندم داشته و در تامین گندم کشور بینیاز از واردات شده است.
منبع: سازمان جهانی غذا (FAO)
***
توسعه بخش کشاورزی
بخش کشاورزی تا پیش از انقلاب وضعیت نامطلوبی داشت. اجرای طرح اصلاحات ارضی ضربه سختی به بخش کشاورزی کشور وارد کرد و در نتیجه آن، اقتصاد این بخش رو به نابودی رفت و موج سنگین مهاجرت از روستاها به شهرها شروع شد. آمارها نشان میدهد سرانه ارزش افزوده در سالهای پس از انقلاب افزایش چشمگیری داشته به طوری که ارزش افزوده بخش کشاورزی در سال 2017 به بیش از 10 هزار دلار به قیمت ثابت سال 2010 رسیده است. منبع: بانک جهانی
***
تولید ناخالص داخلی (به قیمت ثابت سال ۲۰۱۱)
اقتصاد ایران به رغم تحمیل جنگ 8 ساله و تحریمها علیه کشور در سالهای پس از انقلاب اسلامی رشد چشمگیری داشته است. آمارهای بینالمللی نشان میدهد ارزش تولید ناخالص داخلی ایران که در سال وقوع انقلاب حدود 100 میلیارد دلار به قیمت ثابت سال 2011 بود، با رشد چشمگیری به حدود 1500 میلیارد دلار رسیده است. البته در این سال به دلیل تحریمهای یکجانبه، اقتصاد کشور کوچک شده و به حدود 1200 میلیارد دلار رسیده است.
منبع: دانشگاه آکسفورد
***
ضریب جینی (شاخص نابرابری)
کاهش نابرابری یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب اسلامی است. بررسی شاخص ضریب جینی به عنوان شاخصی برای اندازهگیری نابرابری در توزیع درآمد نشان میدهد در سالهای پس از انقلاب، میزان نابرابری در کشور به شکل قابل ملاحظهای کاهش یافته است. در همین راستا آمارها نشان میدهد شاخص جینی که پیش از انقلاب حدود 45 درصد بود، پس از انقلاب به حدود 35 درصد رسیده که نشاندهنده کاهش نابرابری است.
منبع: بانک جهانی
***
شاخص توسعه انسانی
شاخص توسعه انسانی یکی از مهمترین شاخصها برای سنجش توسعه در کشورهای مختلف است. این شاخص، چکیده وضعیت توسعه انسانی در کشورها را نشان میدهد که خلاصهای از دسترسی به آموزش، سلامت و سایر شاخصهای زندگی است. آمارهای جهانی نشان میدهد شاخص توسعه انسانی در سالهای پس از انقلاب با رشد چشمگیری افزایش یافته است.
منبع: دانشگاه آکسفورد
******
بیژن عبدی در گفتوگو با «وطن امروز» مطرح کرد
روشن شدن موتور خودکفایی اقتصادی پس از پیروزی انقلاباسلامی
ساحل عباسی: در آستانه آغاز چهلوسومین سال پیروزی انقلاب اسلامی، با عملکرد نامطلوب اقتصادی دولت در ۸ سال اخیر و فشار تورمیای که بویژه در دوران کرونا به مردم وارد شده بهسختی میتوان از کارنامه و دستاوردهای اقتصادی دوره انقلاب سخن گفت اما اگر فارغ از شرایط کنونی و به صورت کلی کارنامه اقتصادی دوره انقلاب را بررسی کنیم، به جرأت میتوان گفت در بسیاری از زمینهها به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحولات شگرفی پس از پیروزی انقلاب در زمینه اقتصادی ایجاد شده است. در ادامه برای بررسی کارنامه اقتصادی انقلاب به گفتوگو با بیژن عبدی، اقتصاددان و استاد دانشگاه نشستیم. عبدی درباره دستاوردهای اقتصادی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به «وطن امروز» گفت: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینه پزشکی، صنعت، راهسازی و توسعه زیرساختهای اصلی و اساسی موردنیاز کشور دستاوردهای مثالزدنی داریم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هیچکدام از این محورها به هیچوجه محل اعتنا نبود و در آن خودکفایی یا استقلال عملی نداشتیم. عبدی در این باره توضیح داد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در تولید بسیاری از کالاها و خدمات از قبیل لوازم خانگی، دارویی و پزشکی و صنعتی مستقل و خودکفا شدیم، درحالی که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی صرفا واردکننده محض بودیم. تولید دارو و خودکفایی بیش از 90 درصدی در این زمینه یکی از افتخارات علمی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود. وی افزود: وقتی در زمینه داروسازی یا صنعت و ساخت نیروگاه و پالایشگاه به خودکفایی رسیدیم به این معناست که همزمان علاوه بر افزایش اشتغال، استفاده از نیروهای بومی کار و کارشناسان امر، مانع ارزبری بسیاری شدهایم که پیش از انقلاب بشدت رواج داشت. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به جرأت میتوان گفت تمام پیمانکاران در بخشهای مختلف اقتصادی از کشورهای دیگر بودند اما امروز شاهد این هستیم که جوانان کشورمان این مسؤولیتها را به دوش گرفتهاند و ایضا جزو بهترینها در کار خود هستند.
* تحول در صنعت نفت و پتروشیمی
وی با اشاره به خودکفاییهای صورتگرفته در بخش نفت و پتروشیمی، گفت: پیش از انقلاب با اینکه تحریمی علیه ایران وجود نداشت اما صنایع نفتی ما وابسته به حضور مهندسان و نیروی خارجی بود اما بعد از انقلاب این فضا از بین رفت، رفتهرفته صنایع پاییندستی و بالادستی نفت توسط نیروهای متخصص داخلی تقویت شد تا اینکه ما شاهد ساخت پالایشگاه در کشور بودیم که یکی از برکات و افتخارات انقلاب است، البته ظرفیت و توان بیشتری برای انجام چنین ساختوسازهایی وجود داشت که با بیهمتی مسؤولان شاهد فرصتسوزیهایی در این زمینه هستیم. وی افزود: اتفاقی که پس از انقلاب رخ داد این بود که متخصصان داخلی فعل خواستن را صرف کردند، پیش از این تفکری در کشور وجود داشت که اساسا حوزههایی مانند پتروشیمی و نفت را برای ایرانیها دستنیافتنی میدید.
* گذار از مونتاژکار به خودروساز
این استاد اقتصاد درباره صنعت خودروسازی و توسعه آن پس از پیروزی انقلاب، گفت: هر چند در حال حاضر انتقادات و ایرادات فراوانی به صنعت خودروسازی کشور وارد است اما قبل از پیروزی انقلاب، ما فقط یک کارخانه پیکان داشتیم و خودروهایی که با عناوین شورلت ایرانی، آریا و شاهین مونتاژ میشد، همگی ماشینهای آمریکایی و اروپایی بودند که حتی یک پیچ آن در ایران بسته نمیشد، شاید باد لاستیکهای آنها فقط ایرانی بود! در حالی که اینک بهرغم همه انتقادات از نظر موتور، پلتفرم، بدنه و طراحی کار و ساخت ایرانی است، ضمن اینکه نباید فراموش کنیم همه آنچه در بخشهای مختلف اقتصادی به عنوان دستاورد اقتصادی کشور عنوان میشود، در سایه 42 سال تحریم مستمر اقتصادی کشور توسط قدرتهای بزرگ اتفاق افتاده است. وی در این باره افزود: وقتی قدرتهای بزرگ مانع واردات هر گونه تکنولوژی به ایران شده و میشوند، قطعا دستیابی به این حد از توسعه اقتصادی مثالزدنی است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ما درگیر آشوبهای داخلی تجزیهطلبان در جایجای ایران از شرق تا غرب کشور بودیم، بعد از آن ۸ سال جنگ به ما تحمیل شد که با دست خالی از پس آن برآمدیم و بعد از آن هم دایره تحریمها علیه اقتصاد ما روزبهروز تنگتر شد، لذا با توجه به این موارد به دست آوردن ظرفیت علمی و فناوری امروز ما مساله کوچکی نیست که به عنوان دستاورد جمهوری اسلامی ایران قابل ذکر نباشد.
* ضعفها را نادیده نگیریم
عبدی گفت: بیان این دستاوردها به معنای نادیده گرفتن ضعفها، بیعدالتیها و رانتها و فسادهای اقتصادی نیست، یعنی نمیتوان گفت ما به قله رسیدهایم اما به لحاظ مقایسه بین قبل و بعد از انقلاب و تحریمهای دائمی ایران قطعا در بخش اقتصادی جهشهای قابل ملاحظهای داشتهایم، چرا که بهرغم اینکه در 42 سال گذشته با اینکه بیشتر کشورهای دنیا به دنبال زمین زدن ما بودند و فشارها روزبهروز بر ایران افزایش یافته اما ما همچنان سر پا هستیم. کارشناس مسائل اقتصادی با اشاره به افزایش جمعیت و خدماتدهی به این جمعیت قبل و بعد از انقلاب، گفت: جمعیت ایران قبل از انقلاب 36 میلیون نفر بود، در حالی که هماکنون بیش از 80 میلیون نفر است و آن زمان با این جمعیت کم 46 درصد جامعه زیر خط مطلق فقر بودند. 70 درصد جمعیت روستانشین بودند، یعنی بین 25 تا 28 درصد شهرنشین بودند که این رقم اینک معکوس شده و به دلیل افزایش مهاجرت به شهرها خدماتدهی نسبت به قبل بشدت افزایش یافته، هر چند با این وجود بیش از 90 درصد روستاهای ما در حال حاضر از خدمات آب، برق، گاز، مخابرات، اینترنت، بهداشت و جاده برخوردارند، در حالی که پیش از پیروزی انقلاب چنین نسبتی هرگز وجود نداشت.
* کاهش تکیه بر درآمدهای نفتی
بیژن عبدی گفت: قبل از انقلاب 6 میلیون بشکه نفت میتوانستیم بفروشیم اما به دلیل تحریمها الان یک میلیون بشکه یا کمتر از آن نفت میفروشیم، بنابراین میزان درآمدها نیز بسیار متفاوت شده اما عملکرد در برابر درآمد قبل و بعد از انقلاب بسیار مثالزدنی است. وقتی از نظر درآمدهای ارزی دچار چالش هستیم اما پیش از انقلاب رژیم شاهنشاهی چنین چالشی نداشته، متوجه تفاوتها میشویم. به هر حال نمیتوان بیارادگی دولت در ارائه خدمات اقتصادی بیشتر به مردم را در ۸ سال گذشته کتمان کرد. به عبارت دیگر اگر دولت بر توانمندیهای داخلی تکیه میکرد و از آمریکا و غرب دل میبرید، قطعا بسیاری از صنایع ما امروز توسعهیافته و بالندهتر بودند اما به دلیل فقدان اراده دولت، توانمندیهای داخلی سرکوب شده، اگر نه ما بسادگی میتوانستیم تمام مایحتاج خانوارها را از لوازم خانگی تا مصالح ساختمانی و معیشتی بدون کمترین نیازی به واردات تهیه کنیم. کارشناس مسائل اقتصادی در پایان خاطرنشان کرد: اینکه در حال حاضر نگران واردات نهادههای دامی هستیم از بیعملی دولت است نه از ناتوانی کشور، لذا امیدواریم دولت آتی به مردم بیش از مسائل سیاسی توجه کند و با دل کندن از برجامی که هیچ عایدی به جام ملت نگذاشت بلکه جان ملت را به لب آورد، تنها به دنبال تقویت توانمندیهای داخلی باشد تا با استفاده از پتانسیل نیروهای انسانی متخصص، علاوه بر تامین نیازهای داخلی، بازارهای جهانی را در دست بگیریم و روزبهروز اقتصاد را به سمت توسعه و شتاب روزافزون پیشرفت هدایت کنیم.
ارسال به دوستان
اعضای کادر درمان از هفته جاری واکسن کرونای «اسپوتنیکوی» دریافت میکنند
آغاز واکسیناسیون
* طبق برنامهریزی وزارت بهداشت افرادی که در آیسییوها کار میکنند و در بخش مراقبتهای ویژه مستقیما با بیماران ارتباط دارند، در اولویت تزریق هستند
گروه اجتماعی: واکسیناسیون کرونا از هفته جاری آغاز میشود و همزمان تلاشها برای واردات واکسنهای بیشتر و ساخت واکسن داخلی کرونا در کشور ادامه دارد. به گزارش «وطن امروز»، آخر هفته گذشته 500 هزار دوز واکسن «اسپوتنیک وی» وارد کشور شد و قرار است با اولویت کادر درمان، واکسیناسیون کرونا در کشور آغاز شود. وزارت بهداشت این واکسن را تایید نهایی کرده و با توجه به اینکه درصد موفقیت اسپوتنیک بسیار بیشتر از واکسنهایی مانند فایزر بوده، مسؤولان وزارت بهداشت امیدوارند کادر درمان که در خط مقدم مقابله با کرونا قرار دارند به طور کامل واکسینه شوند. بعد از کادر درمان بیماران صعبالعلاج و سالمندان در صف واکسیناسیون قرار میگیرند اما واکسیناسیون سراسری از سال آینده آغاز خواهد شد. با توجه به برنامهریزیهای وزارت بهداشت و تلاش شرکتهای دانشبنیان، پیشبینی میشود واکسیناسیون سراسری از خرداد 1400 آغاز شود. البته حسن روحانی دیروز اعلام کرد مرحله اول واکسیناسیون هفته جاری آغاز خواهد شد. وی در جلسه دیروز ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: اگر قرار بود روند رسیدن به واکسن سیر طبیعی خود را طی کند احتمالا باید یک یا ۲ سال دیگر هم صبر میکردیم اما به خاطر تلفات این ویروس، سازمان جهانی بهداشت مجوز اضطراری داد. الان ۶ تا ۷ واکسن معروف در دنیا ساخته شده است که مصرف میشوند اما ۸ میلیارد نفر را در دنیا بخواهیم واکسن بزنیم مدتها طول میکشد. حتی اگر در هر کشور ۸۰ درصد مردم بخواهند واکسن بزنند نیز باز کاری بزرگ و طولانی است و مشکلات خود را دارد. ما هم در ایران جمعیت ۸۰ میلیونی داریم و نیاز به عدد قابل ملاحظهای واکسن داریم. رئیسجمهور با بیان اینکه امکانات تزریق واکسن به گونهای نیست که در یکی دو روز کار واکسیناسیون انجام شود، تصریح کرد: اگر بر فرض واکسن آماده باشد هم یکی دو روزه نمیتوان کار واکسیناسیون افراد را تمام کرد. این امر نیاز به شاید 6 ماه زمان دارد. روحانی با بیان اینکه از این هفته واکسیناسیون در کشور آغاز میشود، گفت: قبل از ۲۲ بهمن و در همین هفته و طبق اولویتهای وزارت بهداشت کار واکسیناسیون با کادر درمان و بعد افراد دارای بیماری زمینهای و مسن آغاز میشود. بخشی از محموله واکسن ماه فوریه و بخشی دیگر نیز ماه مارس به دست ما خواهد رسید که امیدواریم تا اوایل فروردین این واکسیناسیون انجام شود. همچنین امیدواریم تا فصل بهار و تابستان واکسنهای ایرانی هم آماده شوند و به دست عموم برسند اما حتی اگر این واکسیناسیون انجام شود ما باز هم باید بدانیم که لازم است تا یک سال آینده پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنیم، چرا که تاثیرگذاری واکسن صد درصد نیست و همچنان باید مراقبتها انجام شود. امر واکسیناسیون نباید موجب شود ما در برابر کرونا دچار عادیانگاری شویم و بگوییم الحمدالله واکسن رسید و یکی دو ماه دیگر نوبت ما میشود و دیگر لازم نیست رعایتی انجام دهیم.
* آغاز واکسیناسیون کرونا بر اساس اولویتبندی
سخنگوی ستاد ملی مبارزه با کرونا با اشاره به موضوع واکسیناسیون کرونا اظهار کرد: در زمینه واکسن نخستین محموله وارد کشور شد و قرار است بر اساس اولویتبندیای که در سند ملی واکسیناسیون کشور در ستاد ملی مقابله با کرونا مصوب شده، تزریق را شروع کنیم. بر این اساس افرادی که در آیسییوها کار میکنند و در بخش مراقبت ویژه مستقیما با بیماران ارتباط دارند، در اولویت تزریق هستند. سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: محمولههای بعدی هفتههای آینده به دست ما خواهد رسید. خوشبختانه واکسنی که وارد کشور شده، کاملا مورد تایید است و بسیاری از کشورهای دیگر هم خواهان این واکسن هستند. وی گفت: واکسن تولید داخلی هم با موفقیت در حال طی مراحل است و امیدوارم مراحل کیفی آن مورد تایید کارشناسان قرار گیرد و بتوانیم در چند ماه آینده آن را داشته باشیم.
***
۳ استان در صدر موارد مرگومیر کرونا در کشور
برخلاف هفتههای گذشته، 36 شهر در وضعیت نارنجی کرونایی قرار گرفتند و سفر به این شهرها ممنوع خواهد بود. با وجود روند ثابت مرگومیر کروناییها اما میزان مراجعه به مراکز درمانی افزایش یافته و شهرهای زیادی از وضعیت آبی به وضعیت زرد و از وضعیت زرد به نارنجی بدل شدهاند.
سیماسادات لاری، سخنگوی وزارت بهداشت دیروز گفت: نمودار موارد بستری روزانه در برخی استانها متاسفانه روند صعودی دارد و در هفته گذشته شاهد افزایش بروز هفتگی موارد مثبت بستری کشور نسبت به هفته ماقبل بودیم. در هفته گذشته بیشترین میزان بروز موارد مثبت بستری به ترتیب در استانهای مازندران، گیلان و سمنان بوده است. همچنین بیشترین میزان بروز موارد مرگومیر ناشی از کرونا در استانهای مازندران، گیلان و گلستان گزارش شده است. وی افزود: متاسفانه به دلیل عادیانگاری شرایط و سهلانگاری در عمل به توصیههای بهداشتی، تعداد شهرستانهای دارای وضعیت نارنجی از ۱۸ شهرستان در هفته قبل به ۳۶ شهرستان در هفته جاری و تعداد شهرستانهای زرد از ۱۳۰ شهرستان در هفته قبل به ۱۷۸ شهرستان رسیده است. همچنین در حال حاضر ۲۳۴ شهرستان کشور در وضعیت آبی هستند. سخنگوی وزارت بهداشت گفت: بر اساس آخرین تحلیلها، ۳۶ شهرستان در وضعیت نارنجی، ۱۷۸ شهرستان در وضعیت زرد و ۲۳۴ شهرستان نیز در وضعیت آبی قرار دارند. وی همچنین گفت: شهرستانهای عجبشیر در آذربایجان شرقی، اردستان در اصفهان، اسفراین در خراسان شمالی، گرمسار در سمنان، بافت در کرمان، پاوه در کرمانشاه، بندرگز و کردکوی در گلستان، آستانه اشرفیه، بندرانزلی، رشت، رودبار، رودسر، صومعهسرا و لاهیجان در گیلان، آمل، بابل، بابلسر، بهشهر، تنکابن، جویبار، رامسر، ساری، سوادکوه، قائمهشر، محمودآباد، نکا و نوشهر در مازندران، بستک، بندرلنگه و قشم در هرمزگان، بهار، تویسرکان و رزن در همدان و ابرکوه در یزد در وضعیت نارنجی قرار دارند.
* آخرین آمار مرگومیر
با وجود آمار کم مرگومیر کرونایی اما همچنان آمار ابتلا و بستریها در حال افزایش است.
سخنگوی وزارت بهداشت دیروز در این باره گفت: از جمعه تا ظهر شنبه و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، ۶ هزار و ۹۸۳ بیمار جدید مبتلا به «کووید-۱۹» در کشور شناسایی شدند که ۴۹۸ نفر از آنها بستری شدند.
وی افزود: مجموع بیماران «کووید-۱۹» در کشور به یک میلیون و ۴۵۹ هزار و ۳۷۰ نفر رسید.
لاری ادامه داد: متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۷۶ بیمار «کووید-۱۹» جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری به ۵۸ هزار و ۴۱۲ نفر رسید.
سخنگوی وزارت بهداشت گفت: خوشبختانه تاکنون یک میلیون و ۲۴۷ هزار و ۳۷۴ نفر از بیماران، بهبود یافته یا از بیمارستانها ترخیص شدهاند.
لاری گفت: ۳۸۰۲ نفر از بیماران مبتلا به «کووید-۱۹» در بخشهای مراقبتهای ویژه بیمارستانها تحت مراقبت قرار دارند.
وی افزود: تاکنون ۹ میلیون و ۶۱۲ هزار و ۳۳ آزمایش تشخیص «کووید-۱۹» در کشور انجام شده است.
***
پاسخ پزشکی به حاشیههای مرگ میناوند و انصاریان
درگذشت مهرداد میناوند و علی انصاریان ۲ فوتبالیست پیشکسوت کشورمان بر اثر کرونا حواشی بسیاری داشت اما خیلیها نمیدانند چرا با وجود اینکه بیش از 90 درصد مبتلایان به کرونا بهبود یافتند، این ۲ پیشکسوت جوان براحتی درگذشتند.
پیام طبرسی، عضو کمیته علمی ستاد ملی مقابله با کرونا دیروز در تلویزیون در این باره توضیحاتی داد که قابل تأمل است و به بسیاری از ابهامات در این باره پاسخ داد.
وی گفت: من شخصا هنوز در شوک این اتفاقات هستم و درگذشت این بزرگواران و همه عزیزان از دست رفته را تسلیت عرض میکنم. در ارتباط با حاشیههایی که در فضای مجازی ایجاد شده باید اشاره کنم درباره واکسن بحث زیاد است، حرفهای زیادی زده میشود. موجی در کشور راه افتاده که باعث نگرانی مردم میشود مبنی بر اینکه اگر واکسن بود این اتفاقات برای این عزیزان نمیافتاد. تاکنون در بریتانیا ۱۰ میلیون نفر واکسن زدهاند، با این حال همین دیروز ۱۵۰۰ نفر فوت کردند، آیا واکسن توانست جلوی مرگ این افراد را بگیرد؟
فوقتخصص بیماریهای عفونی تصریح کرد: اینکه بخواهیم با این بحثها داغ خانوادههای این عزیزان را بیشتر کنیم و آن را به مباحث غیرعلمی ربط دهیم کار درستی نیست، حتی در صورت واکسیناسیون هم تزریق واکسن اولویتبندی دارد، حتی گاهی شائبهای ایجاد میشود که برخی از این سلبریتیها میخواهند خودشان را در اولویت بالاتر برای واکسن قرار دهند، چون در حال حاضر بحث تولید و وارد کردن واکسن مشخص شده است. وی یادآور شد: این را هم باید تأکید کنم که واکسیناسیون هم به تنهایی منجر به کاهش مرگومیر نمیشود و این وضعیتی که ما الان پیدا کردهایم و رعایتها بسیار کم شده، خطرناک است. حرف من این است که واکسیناسیون ربطی به این موضوعات ندارد و ربط دادن برخی مسائل بیربط میتواند حاشیهسازی کرده و مردم را نگران کند. چنانکه فوت این ۲ عزیز استرس بسیار زیادی به بیماران وارد کرده و واقعا همه بیماران ترسی در چهره دارند، بنابراین باید جو روانی جامعه را آرام کنیم که این استرس به بیماران وارد نشود.
عضو کمیته علمی واکسن کووایران همچنین اعلام کرد: خبر خوب این است که امروز به ۲ نفر آخر در مرحله اول واکسن کووایران را تزریق میکنند، یعنی ۵۶ نفر دوز اول را زدند و ۳۰ نفر هم دوز دوم را دریافت کردند و خوشبختانه واکسن بدون هیچ عارضهای بوده و حتی اثربخشی آن تا این حد قابل انتظار نبود، لذا این موفقیتها برای ما افقها را برای ورود به واکسیناسیون عمومی روشن کرده است.
وی در پایان اظهار کرد: به هر حال هر میزان واکسن خارجی وارد شود باز به همه جمعیت کشور نمیرسد و ما نیازمند واکسن داخلی هستیم، حتی دیروز بنده، خانم محرز به عنوان مجری اصلی طرح و دکتر صالحی پیشنهاد دادیم اگر وزارت بهداشت مجوز صادر کند ما هم خودمان این واکسن را تزریق خواهیم کرد، چون به آن اعتماد کامل داریم و امیدوارم روزی در همین برنامه خبر دهیم کرونا در ایران ریشهکن شده است.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از افزایش بیسابقه خروج محمولههای شکر از شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه با شروع زمزمههای خلع ید
تخلیه مشکوک هفتتپه
در حالی که خروج روزانه شکر از هفتتپه به طور معمول کمتر از 300 تن بود، در 2 روز پایانی هفته گذشته به بیش از هزار تن رسید
هانا چراغی: بررسی پرونده فسخ قرارداد واگذاری هفتتپه به ایستگاه قوهقضائیه رسیده و نخستین جلسه دادگاه آن نیز 14 بهمنماه برگزار شد؛ پس از آن زمزمههایی از خلع ید مالکان فعلی این شرکت طرح شد. دقیقا پس از این گمانهزنیها میزان خروج شکر از انبارهای شکر بشدت افزایش یافته است، به طوری که خروج شکر از 106 تن در روز 30 دیماه به 1508 تن در 17 بهمنماه رسیده که نشان از رشد 1311 درصدی دارد. نکته مهم اینجاست که بخش قابل توجهی از شکرهای خارج شده از کارخانه، شکر زرد هست. تاکنون سابقه نداشته که شکر بدون اعمال فرآیند سفیدسازی از هفتتپه خارج شود.
به گزارش «وطن امروز»، شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه سال 94 در قالب اصل 44 قانون اساسی از سوی سازمان خصوصیسازی به بخش خصوصی واگذار شد و با توجه به اینکه تخلفات محرزی در نحوه واگذاری و قیمتگذاری این مجموعه صورت گرفته بود، دیوان محاسبات کشور، شورای عالی امنیت ملی، سازمان بازرسی کشور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، رئیس سابق سازمان خصوصیسازی و چندین نهاد و مقام مسؤول دیگر در گزارشات متعددی خواستار خلع ید مالکان این شرکت شدند.
بر این اساس، پس از کش و قوسهای فراوان و با فشارهای دیوان محاسبات و گزارش تحقیق و تفحصی که در این باره تقریر کرد، در نهایت سازمان خصوصیسازی اواسط آبانماه 99 درخواست خلع ید از مالکان هفتتپه را به هیأت داوری ارسال کرد و سوم دیماه 99 هم جلسه بررسی فسخ قرارداد واگذاری این شرکت در وزارت دادگستری برگزار شد.
پیش از این سازمان خصوصیسازی و مسؤولان دولتی به کرات مخالفت خود مبنی بر خلع ید مالکان هفتتپه را اعلام کرده بودند. نتیجه جلسه هیات داوری نیز در کمال ناباوری تصمیم بر ابقای مالکان فعلی بود.
در این مقطع زمانی دیوان محاسبات روند احضار اعضای هیات واگذاری هفتتپه و هیات عامل سازمان خصوصیسازی را شروع کرد که این اقدام باعث درک جدیت دیوان برای سازمان خصوصیسازی شد. با توجه به اینکه مطابق قانون، طرفین دعوی تا 10 روز فرصت اعتراض به رأی هیأت داوری بررسی فسخ قرارداد واگذاری شرکت هفتتپه را داشتند، سازمان خصوصیسازی 21 دیماه 99 به این رأی اعتراض کرد و دادخواست قانونی خود مبنی بر تقاضای رسیدگی و نقض و ابطال دادنامه صادره هیأت داوری را به دادگاه عمومی حقوقی تهران ارسال کرد. جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده ابطال قرارداد واگذاری این شرکت هم 14 بهمنماه 99 با حضور طرفین دعوی (سازمان خصوصیسازی و کارفرمای شرکت هفتتپه) برگزار شد. با اینکه 5 روزی از برگزاری جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده ابطال قرارداد واگذاری شرکت هفتتپه گذشته، تا این لحظه خبری رسمی درباره جزئیات این جلسه رسانهای نشده اما شنیدههای غیررسمی حاکی از رأی دادگاه به فسخ قرارداد واگذاری این شرکت و خلع ید مالکان آن است.
جالب اینجاست این خبر به صورت رسمی اعلام و تایید نشده، با این حال قوه قضائیه و مجموعه مدیریت شرکت هفتتپه واکنشی به آن نشان ندادند و این ادعای مطرحشده را نه تایید کردهاند و نه رد. حالا که این خبر به صورت غیررسمی منتشر میشود، نگرانیهایی را درباره سرنوشت اموال و داراییهای این شرکت ایجاد کرده است.
در پی همین مساله هم کارگران هفتتپه بر روند خروج شکر و محصولات تولیدی این مجموعه از انبارهای آن نظارت جدی دارند و تصاویر و فیلمهایی با مضمون افزایش بیسابقه آمارهای خروج شکر از شرکت را منتشر کردند. از آنجا که احتمالاتی برای صدور حکم خلع ید کارفرمای کشت و صنعت نیشکر هفتتپه از سوی قوه قضائیه وجود دارد، آمار خروج شکر زرد از انبارهای این مجموعه طی روزهای اخیر بشدت بالا رفته و شاید گواهی بر ادعای تحرکات مشکوک از سوی مالکان هفتتپه باشد.
بررسیهای اسناد خروج شرکت هفتتپه نشان میدهد از 16 بهمنماه 99 به یکباره میزان خروج شکر زرد از انبارهای هفتتپه افزایش چشمگیری داشته و حدود 1104 تن برآورد شده و در 17 بهمنماه 99 هم این رقم به 1508 تن رسیده و این در حالی است که 30 دیماه 99 میزان خروج شکر از انبارها 106 تن بوده و میزان خروج شکر از انبارها در 6 و 7 بهمنماه 99 به ترتیب 210 و 285 تن برآورد شده است.
چند نکته درباره میزان و جنس شکرهای خروجی از شرکت حائز اهمیت است. ابتدا اینکه بخش قابل توجهی از شکرها زرد است و هنوز فرآیند سفیدسازی روی آنها صورت نگرفته است. بررسیها نشان میدهد برای اولین بار است که شکر به این شکل از هفتتپه خارج شده است.
موضوع بعدی درباره حجم خروجی شکر است؛ همواره از ابتدای آبانماه فرآیند خروج شکر آن هم به صورت سفید از شرکت شروع شده و تا اردیبهشتماه با یک نظم حجمی ادامه پیدا میکند. (بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ تن شکر سفید به صورت روزانه) اما با اضافه شدن شکر زرد به میزان خروجی شرکت رقم خروج شکر(مجموع سفید و زرد) ۱۴ برابر شده و به ارقامی بیش از هزار تن رسیده که امری غیرمعمول است.
ارسال به دوستان
همزمان با بروز علائم عدم تمایل آمریکا برای بازگشت بدون شرط به برجام ظریف از جریانهای سیاسی در ایران خواست برجام را یک موضوع انتخاباتی نکنند
ارثیه ضعیف
گروه سیاسی: فصل سخت برجام در روزهایی که اندک اعتبار سیاسی خود را در فضای عمومی جامعه ایران از دست داده باعث شد ظریف صراحتا نارضایتی خود را از انتخاباتی شدن موضوع برجام اعلام کند؛ موضوعی که البته بیش از آنکه نسبتی با این منطق داشته باشد که مسائل ملی نباید درگیر نزاعهای انتخاباتی شود، ناشی از هزینه منفی تبلیغاتی این توافق در افکارعمومی است.
به گزارش «وطن امروز»، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه که این روزها مصاحبههای مطبوعاتیاش رشد چشمگیری یافته است، در جدیدترین گفتوگوی خود با روزنامه همشهری به انذار گروههای سیاسی پیرامون ورود برجام به مناسبات انتخاباتی پرداخت و گفت: «سیاست جمهوری اسلامی در رابطه با برجام خیلی ارتباطی با دولتها ندارد و این سیاستی است که در سطح نظام اتخاذ شده است و من تقاضایم از همه دوستان هر دو جناح این است که موضوع برجام را انتخاباتی نکنند. موضوع برجام موضوع معیشت مردم و شناسایی حقوق ایران است. البته حقوق ایران شناسایی شده؛ الان چیزی که مانده و در دوران ترامپ به هم خورد، بحث معیشت مردم است و الان این است که باید حل و جنگ اقتصادی متوقف شود و این موضوع دعوای داخلی نیست».
وی در پاسخ به سوال خبرنگار که درباره امکان بازگشت به عقب با توجه به تجربه برجام پرسیده بود، گفت: «دولتها تأثیرگذار هستند و مردم هم انتخاب میکنند. دولت آینده ممکن است بر اثر انتخاب مردم دولتی باشد که نسبت به سیاست خارجی نحوه دیگری عمل کند و راهکار دیگری را برگزیند. این حق مردم است که درباره دولت آینده تصمیم بگیرند اما من احساس میکنم برجام تصمیم کل نظام بوده و تصمیم یک دولت نبوده که دولت بعدی بخواهد با آن مخالفت کند؛ تصمیمی بوده که کل نظام گرفته است».
ظریف در ادامه این گفتوگو درباره بینتیجه بودن برجام سعی کرد با تعریف برجام در قالبی غیراقتصادی از ماهیت آن دفاع و گزاره بیثمری آن را رد کند و بگوید: «شما به برجام فقط از بعد معیشتی نگاه کردید و اقتصادی. برجام خاصیتهای زیادی داشت. در واقع آنچه رژیم صهیونیستی را از برجام هراسان کرد، پایان دادن به اجماع امنیتی علیه ایران بود. آمریکایی که هرگاه اراده میکرد ۵ رأی مثبت اعضای دائم شورای امنیت را داشت، این بار نتوانست جز رأی خودش و یک کشور دیگر هیچ رأی دیگری داشته باشد و ۲رأی منفی هم از اعضای دائم گرفت؛ در حالی که نیاز نبود رأی منفی بدهند». با این حال ظریف پس از آنکه عدم توانایی اجماعسازی دولت ترامپ در زمینه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران که اساسا با نیت همراه کردن آمریکا تا مهرماه سال جاری ادامه یافته بود را به عنوان ثمره برجام تعبیر کرد، فشارهای اقتصادی را بیارتباط به برجام و نتیجه قلدری آمریکا توصیف کرد و گفت: «الان آمریکا چهکار کرده؟ از قلدری خود استفاده کرده و برخی کشورهای دیگر هم نشان دادند استقلال اقتصادی ندارند و شرکتهایشان قبل از اینکه به پایتختهای خود پاسخ بدهند به واشنگتن نگاه میکنند و این یک بیدارباش جدی برای نظام اقتصادی جهانی بود».
* چه کسی برجام را سوخت انتخاباتی کرد؟
توصیه ظریف به پرهیز از انتخاباتی کردن برجام موضع جدیدی نیست و او در ماههای گذشته نیز هرگاه در جایگاه پاسخگوی سرانجام این توافق قرار گرفته، سعی کرده است با انتخاباتی توصیف کردن انتقادات، خود را در جایگاه ملی قرار داده و دیگران را توصیه به دوری از این انتقادات کند. تیرماه سال جاری در جریان نخستین حضور ظریف در صحن علنی مجلس یازدهم بود که او بارها این گزاره را تکرار کرده و در نهایت گفته بود: «سیاست خارجی حوزه دعوای جناحی و گروهی نیست. به همین دلیل سیاست خارجی در قانون اساسی در حوزه اختیارات مقام معظم رهبری است و سیاستهای کلی نظام در حوزه سیاست خارجی را مقام معظم رهبری تعیین میکنند. این یعنی اجتناب از دوگانهسازی و دعوای داخلی در حوزه سیاست خارجی».
اظهارات زنجیرهای ظریف در این زمینه این پرسش را به وجود میآورد که چه کسانی سیاست خارجی را تبدیل به مساله انتخاباتی در داخل کشور کردند و اساسا پرونده هستهای را در زمین رقابتهای داخلی پیگیری کردند؟ پرسشی که پاسخ آن را ظریف بهتر از هرکسی میداند. خرداد 92 و ورود حسن روحانی به صحنه رقابتهای انتخاباتی از جهاتی آغازگر فصلی جدید در رقابتهای سیاسی ایران به شمار میرفت. او که بخوبی از مطالبات معیشتی مردم در حد فاصل سالهای 90 تا 92 آگاهی داشت، حضور خود در انتخابات را حول محور سیاست خارجی و آغاز مذاکرات با آمریکا تعریف کرد و در بازه زمانی چندهفتهای تبلیغات انتخاباتی پرونده هستهای ایران که موضوعی ملی به شمار میرفت را تبدیل به یک پروژه انتخاباتی کرد تا بتواند با وعده گشایش اقتصادی در سایه توافق هستهای، مردم را برای رای به خود مجاب کند. او پیروز انتخابات شد و پس از آن مساله سیاست خارجی به طور اعم و پرونده هستهای کشورمان به طور اخص تبدیل به اسباب رقابتهای سیاسی دولت شد، دولت تمام وعدههایش را با میز مذاکرات خارجی پیگیری میکرد، روزی وعده حل شدن مشکل آب آشامیدنی را به انعقاد برجام مرتبط میکرد و روز بعد منتقدان سیاست خارجی خود را با انواع توهینها نوازش میکرد. تعجیل دولت در عقد یک توافق با 1+5 در سایه پیوند زدن مذاکرات به شعارهای انتخاباتی عملا دست طرف مقابل را برای فشار و اخذ امتیازات بیشتر باز گذاشت. برخی گمانهزنیها حکایت از آن داشت که توافق ژنو برای خالی نبودن دست روحانی در صدمین روز ریاستجمهوریاش با عجله منعقد شد؛ مسالهای که البته در ادامه مذاکرات نیز مشهود بود، تا جایی که در زمانی که طرف مقابل با شعار «عدم توافق بهتر از توافق بد است» به دنبال راضی کردن ایران برای عقبنشینی حداکثری بود، کمپینی از سمت وزارت امور خارجه و با محوریت چند کارگردان کشورمان شکل گرفت که شعار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» را مطرح کرده بود. در این میان، برخی مواضع ظریف که نماینده ایران در جریان یک مذاکرات خارجی به شمار میآمد کاملا رنگ و بوی انتخاباتی، جناحی و غیرملی داشت. در مشهورترین مورد آن ظریف در شورای روابط خارجی آمریکا در سال93 در پاسخ به هاله اسفندیاری که از او پیرامون نتایج داخلی شکست مذاکرات هستهای پرسیده بود، با طرح فرصت محدود 16ماهه تا انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی، عدم همراهی طرفهای غربی را مساوی با شکست اصلاحطلبان دانسته و گفته بود:
«بیتردید همینطور است، زیرا ما روندی را شروع کردیم که هدف آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا 16 ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار میشود، به این عملکرد ما [با آرای خود] پاسخ دهند. قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هستهای با جامعه بینالمللی در سالهای 2004 و 2005 توافقهایی کردیم که تلاش ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، البته باید توجه داشت اتحادیه اروپایی به تنهایی فعالیت نمیکرد و افرادی در کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا مانع هر گونه توافق شدند. همین طور که حالا هم کسانی هستند که نمیخواهند هیچگونه توافقی حاصل شود، قطع نظر از اینکه مفاد آن چه باشد. در آن زمان مردم با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت [احمدینژاد] به دلیل شکست [در مذاکرات] به ما پاداش دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد. حالا بار دیگر من زنده شدهام. به نظر من جامعه بینالمللی بویژه غرب در انتقال پیامی که میخواهد به ایران منتقل کند، باید بسیار دقت کند. باید دید تعامل از جانب ایران و تلاش ایران برای نگاه به آینده داشتن، با پاسخ مثبت مواجه میشود یا اینکه بار دیگر رد میشود. من فکر میکنم مردم ایران پاسخ خود را در صندوقهای رأی نشان خواهند داد». این البته نخستین باری نبود که ظریف منافع انتخاباتی جناح سیاسیاش را پیگیری میکرد؛ پس از مذاکرات هستهای سعدآباد به ریاست حسن روحانی- دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی- و پذیرش تعلیق داوطلبانه از سوی دولت اصلاحات، مقرر شد آژانس بینالمللی انرژی اتمی تفسیر خود از موضوع تعلیق را ارائه کند. در چنین فضایی محمدجواد ظریف که یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده وقت بود، در حاشیه یکی از جلسات مذاکراتی با مدیرکل وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به طرح بحث نتیجه شکست مذاکرات بر سرنوشت سیاسی اصلاحطلبان پرداخت که بعدها با منتشر شدن فیلم بخشی از این گفتوگوی غیررسمی، محتوای سخنان وی مشخص شد. ظریف در بخشی از گفتوگوی خود با البرادعی گفته بود: «بسیاری از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری (انتخابات ریاستجمهوری 84) از شکست مذاکرات ما سود میبرند. آنها موفقیتی در این گفتوگوها نمیبینند، از طرفی آنها آدمهای پرنفوذی هم هستند. اعتبار اروپاییها و مذاکرهکنندگان ایرانی هر دو در ایران از دست رفته است. این تنها مشکل اعتماد به آنها نبود؛ این مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود. اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه».
انعقاد برجام در تیرماه سال94 عملا این توافق را به کالای تبلیغاتی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم (یعنی همان مجلسی که ظریف نتایج آن را در جلسه شورای روابط خارجی آمریکا یادآوری کرد) تبدیل کرد. پس از پایان انتخابات و موفقیت اصلاحطلبان در کسب کرسیهای مجلس نیز ظریف در یک اقدام آشکار جناحی در اردیبهشت 95 با نمایندگان منتخب لیست امید در مسجد سلمان فارسی نهاد ریاست جمهوری دیدار کرد و با اشاره به اهداف برجام گفت: نتیجه این همه مقاومت مردم و حضور شکوهمند در انتخابات 92 و مجددا در انتخابات 94 و اردیبهشت 95 نباید صرفا برای واردات کالا باشد و برای اینکه چنین هدفی حاصل شود، سرمایهگذاران خارجی باید مطمئن شوند ایران شریکی امن و درازمدت است. به همین دلیل ما نیازمندیم شرایط را بشناسیم و آب به آسیاب دشمنان نریزیم. ظریف در ادامه عنوان کرد: یقین دارم با مجلس خوبی که با حضور مردم ساخته شده، قوه مقننه در کنار دولت خواهد بود و ما به کمک، همدلی و انتقادات سازنده دل بستهایم. ما نیاز داریم از شما نقد منصفانه بشنویم و نیاز داریم تذکرات جناحها به سوی ما سرازیر شود، البته نه به اندازه مجلس قبل!
پس از آن نیز روحانی در انتخابات سال 96 و در شرایطی که نداشتن کارنامه ملموس اقتصادی احتمال شکستش را محتمل کرده بود، باز هم سیاست خارجی را تبدیل به رأس فعالیتهای انتخاباتی خود کرد. او این بار وعده رفع تحریمهای غیرهستهای را در صورت پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری طرح کرد و ظریف را بر خلاف قانون که حق عضویت در احزاب و فعالیت انتخاباتی را برای اعضای وزارت خارجه ممنوع کرده، همراه خود در سفر استانی به اصفهان برد.
* چرا ظریف تمایلی به ورود برجام در مباحث انتخابات ندارد؟
پرونده استفاده جناحی دولت روحانی و شخص وزیر امور خارجه از مسائل ملی همانند مذاکرات هستهای و... را میتوان با مصادیق متعددی که خارج از حوصله این گزارش است ادامه داد، با این حال آنچه غیرقابل انکار است، بهرهبرداری حداکثری ظریف از برجام در راستای منافع و رقابتهای انتخاباتی اصلاحطلبان در 7 سال گذشته است. به عبارت دیگر هیچ جریان دیگری در سالهای پس از انقلاب به اندازه دولت روحانی سیاست خارجی و مسائل ملی را وارد رقابتهای داخلی و انتخاباتی نکرده است. شعارهای انتخاباتی روحانی در سالهای 92 و 96، دوقطبیسازیهای داخلی و تفسیر هر حادثهای بر مبنای نسبت آن با برجام، گواهی روشن از این است که روحانی و ظریف تا حداکثریترین حالتی که ممکن بوده است، از این توافق در راستای منافع داخلی خود بهرهبرداری کردند و پیروزی در ۳ انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و دوازهم و مجلس دهم در سایه جناحی کردن مسائل ملی و سیاست خارجی برای آنها ممکن شده است. در چنین وضعیتی چه اتفاقی افتاده است که ظریف دائما از لزوم ادغام نشدن برجام و انتخابات سخن میگوید؟ یافتن پرسش این سوال چندان سخت نیست؛ تا زمانی که برجام توانایی تاثیرگذاری مثبت بر روند رقابتهای داخلی را داشت و اصلاحطلبان میتوانستند در زیر پرچم آن فضای عمومی را به نفع خود مدیریت کنند، آنها نه تنها مشکلی از پیوند زدن مسائل ملی با رقابتهای سیاسی نداشتند که از آن استقبال هم میکردند اما در لحظهای که آنها احساس میکنند برجام تبدیل به نماد یک شکست و تجربه سوخته شده است، سعی میکنند با خارج کردن آن از زمین رقابتها، از جایگاه پاسخگویی فرار کنند.
هر قدر برجام و رویکرد سیاست خارجی دولت در طول 7 سال گذشته برای معیشت و رفاه عمومی بیثمر بوده است اما «آورده» سیاسی زیادی برای دولت و اصلاحطلبان داشته است. آنها زمین بازی را با وعدههای برجامی به دست گرفتند و پس از آن نیز سعی کردند با دوقطبیسازیهای سیاسی، رقبایشان را نیز از صحنه رقابتها حذف کنند و ماندگار شوند. حال در شرایطی که برجام نمیتواند «آورده» سیاسی چندانی داشته باشد و با از دست دادن اعتبارش باعث شده بسیاری از حامیان دیروزش نیز این روزها خود را با آن بینسبت بخوانند، ظریف سعی میکند با دور کردن برجام از بحثهای انتخاباتی، «هزینه» قطعی آن را از دوش خود و سایر همقطارانش که خود را برای ورود به انتخابات آماده میکنند، بردارد. برجام این روزها تبدیل به میراثی نامرغوب شده است که صحبت از آن تنها میتواند یادآور یک تجربه شکستخورده باشد؛ تجربهای که البته دست غربگرایان را در میدان رقابت و اقناع افکار عمومی نیز خالی میکند.
ارسال به دوستان
فیلم« منصور» پدیده سیو نهمین جشنواره فیلم فجر از نگاه منتقدان و مخاطبان
ستاره منصور
محسن قصابیان، بازیگرنقش شهیدستاری در فیلم«منصور» در گفتوگو با «وطنامروز» از این فیلم گفت
مصطفی پورکیانی: سیاوش سرمدی را همه با مستندهایش میشناسند و «منصور» نخستین فیلم بلند سینمایی او است که با وجود رقبای فراوان، توانست در جمع 16 فیلم نهایی اکران سیونهمین جشنواره فیلم فجر باشد. در این فیلم مقطعی حساس از زندگی امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» در زمان فرماندهی نیروی هوایی ارتش به تصویر کشیده شده؛ فیلمی قصهگو، جسور و کاملا بیادعا از تیمی جوان و جویای نام که بیشک یکی از فیلمهای ماندگار جشنواره خواهد شد. در همین باره با «محسن قصابیان» بازیگر نقش شهید ستاری به گفتوگو نشستهایم.
* وقتی رزومه کاری شما را ورق میزنیم، معمولا دوستداران هنر، بیشتر شما را در مقام مجری، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر میشناسند و بعضا در دهه 70 در سینما و تلویزیون نیز نقشآفرینی داشتید و فکر کنم آخرین آن «تفنگ سرپر» باشد؛ چطور به این پروژه سینمایی اضافه شدید؟
به احتمال زیاد آنچه در ذهن کارگردان و نویسنده بوده، نزدیکی و شباهت چهره من به نقش اول فیلم که شهید ستاری است، بوده و شاید ترجیحشان این بوده که سراغ چهرههای مطرح نروند. انتخاب بازیگر این فیلم برعهده آقای کیومرث مرادی بود که به واسطه دوستی مشترک، از من خواستند به این پروژه اضافه شوم. فیلمنامه را خواندم و خوشم آمد و اطمینان پیدا کردم این فیلم میتواند حق مطلب را بدرستی ادا کند.
* چقدر وجوه شخصیتی خود شهید ستاری باعث شد شما این نقش را بپذیرید؟ بالاخره ایشان شخصیت شناختهشدهای است و همین شاید باعث شود بازیگر ترس این اجرا را داشته باشد که اگر اصطلاحا خوب از آب درنیاید، مورد شماتت قرار بگیرد و از آن طرف اجرای بینقص چنین شخصیتهایی میتواند سکوی پرتابی برای بازیگر آن نقش باشد.
اتفاقا خیلیها با شخصیت تیمسار آشنا نیستند. خود من هم یک اطلاعات اندکی داشتم و در شروع کار تازه با زوایای پنهان شخصیتی ایشان آشنا شدم. آدمهای تاثیرگذار در تاریخ هر مملکتی زیاد نیستند؛ آنهایی که منشأ خیرند و اتفاقات بزرگی برای تاریخ آن دیار رقم میزنند و تیمسار ستاری به واقع یکی از این افراد است.
طبیعی است که برای من بازی در این نقش ترسناک بود. نه فقط به جهت اینکه نقش تیمسار ستاری را قرار است بازی کنم، بلکه به جهت اینکه بافت فیلمنامه بهگونهای بود که اصطلاحا جای نفس کشیدن برای من وجود نداشت. یعنی جزو فیلمنامههایی بود که متکی بر شخصیت اصلی داستان است و تقریبا در 90 درصد سکانسها حضور دارد و این کار بازیگر را بسیار سخت و دشوار میکند. از نگاهی دیگر شخصیتهای فیلمنامهها مبتنی بر 4 وجه فیزیک، روان، روابط اجتماعی و اخلاق هستند. شخصیتهای واقعی هم همین 4 بعد را دارند اما پیچیدهتر و درهم تنیده هستند.
به هر حال خلق شخصیت در پرداخت اصولی فیلمنامه خلاصه میشود؛ خلاصهای از منش یک شخصیت که در وقایع فیلمنامه محدود است. حداقل برای اهل فن رفتارهای شخصیت فیلمنامهای قابل پیشبینی است اما شخصیت واقعی اینگونه نیست. حالا وقتی قرار است فیلمی بر اساس زندگی یک قهرمان واقعی ساخته شود، پیچیدگی کار بیشتر است؛ هم به جهت پیچیدگی شخصیت واقعی و هم به جهت خاطرهای که مخاطب از قهرمان در زندگی واقعی دارد.
همچنین استفاده بهینه از هر گونه اطلاعات شامل فیلم، کتاب و خبر تا تحقیقات میدانی در این راستا بسیار نقش تعیینکنندهای دارد. حدود ۲ ماه تا زمان آغاز فیلمبرداری فرصت داشتم تا این اطلاعات را با کمک کارگردان و دیگر دوستان تکمیل کنم و البته تلاش کنم این مجموعه عوامل از طریق بنده به مخاطب قابل ارائه باشد.
* بالاخره برای نزدیکی با این نقش نیاز به یکسری مطالعات و دیدار با خانواده شهید داشتید؛ کمی از این اتفاقات برای ما بگویید.
طبیعی است من به عنوان بازیگر برای نزدیکی با نقش، این مطالعات را انجام دهم و وقتی شما قرار است شخصیتی را بازی کنید که در تاریخ معاصر شما بوده و تماشاگر با آن خاطره دارد، سختی کار دوچندان میشود. تا آنجایی که من ایشان را شناختهام، شهید ستاری به هیچ وجه در قید و بند ضوابط، خود را اسیر نمیکرد و اینکه «چون قواعد چنین چیزی را حکم میکند، پس باید اینگونه عمل کرد» اعتقاد داشتند که هر آنچه درست است باید عمل شود و انسان ساختارشکنی بودند. درک درست ایشان از شرایط موجود و عمل کردن به کار درست، ایشان را از باقی انسانها جدا و خاص کرده بود. تمام تلاش من و باقی عوامل این بوده که برداشت درستی از شخصیت تیمسار بر پرده سینما تجلی یابد و امیدوارم که موفق بوده باشیم.
یادم میآید به خانه پدری ایشان در روستایی رفتیم که قرار است موزه شود و هنوز این اتفاق نیفتاده است. با دیدن آنجا و ارتباط با خانواده ایشان بویژه «سورنا» پسر تیمسار، گفتوگوهایی انجام شد که به نظرم باعث نزدیکی بیشتر من به این نقش شد.
* نقش شهید ستاری را در فیلم منصور بیشتر یک نقش تیپیک نظامی دیدید یا کار به سمت خلق یک شخصیت پیش رفت؟
شخصیت «ستاری» فیلمنامه به گمان من، انسانی است که به دنبال تغییر است. میخواهد کشور خود را بسازد و قطعا در این مسیر هدفمند و مفید تلاش میکند و با رنج مردمی که وظیفه حراست از آنها را در حیطه آسمان ایرانزمین دارد، همراه میشود و با آنها اشک میریزد.
از سوی دیگر تیمسار ستاری پدری مهربان است که در این فیلم سعی شده است به تمام وجوه انسانی ایشان پرداخته شود.
* فیلمنامه فیلم منصور چه ویژگیای داشت که شما را برای حضور در آن راغب کرد؟
پرهیز از شعارزدگی مهمترین ویژگی مثبت فیلمنامه منصور در نگاه اول بود. زمانی که زندگی یک قهرمان را دنبال میکنیم و میخواهیم از زندگی او فیلم بسازیم، ناخودآگاه مستعد شعارگویی هستیم اما انصافا فیلمنامه منصور و نگاه کارگردان خالی از هرگونه شعارزدگی بود.
* چرا در سینمای ایران فیلمهای پرتره کمتر ساخته میشود؛ آیا به علت نبود پژوهش است یا بیرغبتی سینماگران؟
ساخت این گونه فیلمها بسیار سخت و طاقتفرساست، بویژه اگر تلاش گروه سازنده این باشد که همه چیز را ساده روایت کنند. به نظر من نمونههای بسیاری ساخته شده اما نتوانستهاند این سادگی را دنبال کنند.
* از سختی سکانسهای فیلم بیشتر بگویید؛ از آنجا که تیمسار ستاری در مقطعی فرمانده نیروی هوایی ارتش نیز بوده و قبل از آن پروازهای متعددی داشته، سختی ضبط این سکانسها و کار در شرایط سخت کرونا چگونه گذشت؟
زمان فیلمبرداری ما کرونا هنوز با این شدت و حدت در جهان شیوع نیافته بود و تقریباً 4 اسفند پارسال (98) فیلمبرداری ما به اتمام رسید، بنابراین ما از این جهت خیلی نگران نبودیم.
درباره سختی کار هم باید بگویم بالاخره اجرای پروژهای در این سطح کار آسانی نیست و پیچیدگیهای خاص خود را دارد، مضاف بر اینکه شیوه کاری آقای سرمدی به عنوان کارگردان، کار را سختتر کرده بود. ما در واقع بعد از اینکه گریم میشدیم یکسری سکانس پلانهای طولانی و چندساعته ضبط میکردیم و بعد از دل آنها در تدوین، سکانسهای مورد نظر جدا میشد؛ به همین خاطر ما مدام در حال تصویربرداری بودیم و دلیل انتخاب این تیم بازیگری با پیشینه تئاتری همه بازیگران هم همین بوده است تا بازیگران بتوانند تداوم حس را رعایت کنند و دیالوگها را در طولانیمدت از یاد نبرند.
سکانسهای سخت بسیاری داشتیم ولی از آنجا که نمیخواهم قصه لو برود، اجازه دهید تا اکران این فیلم صبر کنیم.
* بدونشک در چنین فیلمهایی گریم نقشی اساسی دارد و قبل از اینکه به بازی آن بازیگر توجه شود، گریم آن به چشم تماشاگر میآید. بعد از نخستین تست گریم، این احساس را داشتید که شبیه شهید ستاری شدهاید؟
بله! تا حد زیادی این اتفاق افتاده بود. شهرام خلج (گریمور منصور) یکی از بهترینهاست و من حدود 20 سال قبل در «تفنگ سر پر» با او کار کرده بودم. در همان گریم اولیه تقریبا همه چیز اتفاق افتاد و همه آن حسها به من منتقل شد. گریم در این کارها بسیار اهمیت دارد؛ چون باید در ۳ ماه فیلمبرداری، تداوم گریم و یکنواختی آن ثابت بماند. بعد از گریم نهایی و لباس، دوستان کارگردانی به این نتیجه رسیدند که شالوده اولیه کار درآمده است و باقی کار توانایی من بازیگر و هدایت کارگردان بود که به نقش جان میبخشید.
* بهترین و شاید سختترین لحظهای که به نظرتان در بازی شما اتفاق افتاد، مربوط به کدام سکانس است؟
شاید نشود به این سوال پاسخ شفاف داد، چون احتمالا داستان لو میرود ولی لحظات پایانی کار که تیمسار پس از ماجرایی که برایش اتفاق میافتد، در بیمارستان بستری میشود و حالا میخواهد نتیجه ماهها تلاش خود و دوستانش را ببیند - نتیجهای کوچک که درنهایت منجر به تماشای نتیجه کل داستان میشود- بسیار سکانس سخت و تماشاییای شد.
البته سکانسها و لحظات سخت بسیاری در این کار وجود داشت. من حدود 6 ماه با این نقش زندگی کردم و بارها پیش خودم گفتم تیمسار ستاری در آن لحظات واقعی چه استقامت و شکیبایی به خرج داده و چقدر شرایط سختی را پشت سر گذاشته است. من سالهاست که گزیدهکار شدهام ولی بابت این نقش خیلی خوشحالم که برای من این اتفاق افتاد.
* فکر میکنید بازیتان توسط هیأت داوران دیده شده و یکی از سیمرغها نصیب شما شود؟
حقیقتا خیلی برای من مهم نیست سیمرغ بگیرم یا نه؛ نه اینکه جایزه را دوست نداشته باشم ولی واقعیت این است که من همان دهه 70 با اجراهایم شهرت را تجربه کردهام و خیلی از آن خوشم نیامد. با اینکه بازیگری را دوست دارم ولی زندگی طبیعی خودم را ترجیح میدهم. البته بعد از این فیلم، باز اگر شرایط مطلوبی پیش بیاید حتما بازی میکنم. من تمام تلاشم را برای ایفای این نقش به کار بستم و قطعا اگر بازی من توسط داوران دیده شود، جای سپاس و قدردانی دارد.
***
روایت دیده نشده از «منصور» ارتش
عباس اسماعیلگل: در سالهای اخیر مستندسازان زیادی پا به عرصه کارگردانی سینما گذاشتند؛ تجربهای که برای خیلی از آنان سکوی پرتاب شد. در بین کارگردانان سینمای مستند، نامهای زیادی را میتوان یافت که با ورود به عرصه سینما، طعم کارگردانی را چشیدند، بسیاریشان موفق بودند و بعضی هم ناموفق. محمدحسین مهدویان، سعید روستایی، محمد کارت، نرگس آبیار، آرش لاهوتی، مونا زندی، مرتضیعلی عباسمیرزایی، بهروز نورانیپور و... کسانی هستند که با تجربه ساخت فیلم مستند در سالهای گذشته، وارد عرصه کارگردانی سینما شدند و بعضا موفق بودند. ابراهیم حاتمیکیا که خود یکی از کارگردانان موفق کشور است بارها با احترام از سینمای مستند حرف زده و به اهمیت ساخت فیلم مستند قبل از کارگردانی در عرصه سینما تاکید کرده است. او معتقد است هر کارگردان زمانی اجازه دارد کار سینمایی بسازد که چند سالی در هوای سینمای مستند تنفس کرده باشد، چرا که سوژهیابی مستند و پرورش آن تا تبدیل شدن به یک فیلم، ذهن کارگردان را خلاق بار میآورد.
حال یک مستندساز دیگر با سوژهای جدید قدم به جشنواره 39 فجر گذاشته است؛ مستندسازی که سابقه دریافت جوایز زیادی را در کارنامه دارد و حالا نخستین اثر سینمایی خود را ساخته است: «سیاوش سرمدی». وی در کارنامه کاریاش ساخت مستندهایی نظیر «ادواردو»، «امام موسیصدر»، «چمران به روایت دختر جبلعامل»، «80 سال مقاومت»، «داوطلب مرگ» و... را دارد. او مدتی را به عنوان مدیر دفتر Press TV در بیروت سپری کرده و حالا ساخت یک فیلم سینمایی با نام «منصور» را تجربه کرده است.
علاقه سیاوش سرمدی به تاریخ انقلاب بویژه افراد تاثیرگذار آن را نمیتوان انکار کرد. این هنرمند حالا نخستین فیلم بلند سینمایی خود با عنوان «منصور» را به تهیهکنندگی جلیل شعبانی ساخته است. موضوع این فیلم همانند بسیاری از کارهای قبلی سرمدی در سینمای مستند، روایتی کمتر شنیده شده از بخشهای دیده نشده تاریخ انقلاب و دفاعمقدس است. دوربین این کارگردان این بار سراغ کسی رفته که شاید نسل امروز تنها نامش را دیده یا شنیده است، آن هم روی تابلوهای بزرگراهها یا در یک برنامه تلویزیونی؛ سرتیپ شهید منصور ستاری.
این فیلم سینمایی با نگاه به بخشهایی از زندگی شهید ستاری و طراحی و تولید نخستین جنگنده کاملا ایرانی ساخته شده که در آن بخشهایی ناگفته از 8 سال دفاعمقدس روایت شده است. سرمدی در نخستین تجربه بلند سینماییاش سعی کرده به روایت ناب و دستنخورده از سالهای پایانی جنگ تحمیلی متعهد بماند و ماجرا را از نقطهای دنبال میکند که ایران بشدت درگیر کمبود تسلیحات نظامی است و همان روزها، قهرمان داستان (سرتیپ ستاری) روی یک پروژه مهم کار میکند. سرمدی در ادامه بخوبی هر چه تمامتر نشان میدهد که چرا شهید ستاری را باید یکی از تاثیرگذارترین چهرههای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاعمقدس بدانیم، کسی که در خودکفایی این نیروی مهم نظامی کشورمان در ۸ سال دفاعمقدس و پس از آن نقش بسزایی داشته است. سرمدی با بهرهگیری قابل قبول از جلوههای ویژه و بازی باورپذیر محسن قصابیان در نقش شهید ستاری، بخوبی به معرفی طرحها و ابتکارات شهید ستاری در تجهیز سیستمهای راداری و پدافندی نیروی هوایی در دوران جنگ تحمیلی پرداخته است.
ارسال به دوستان
رکورد جدید آمار فوتیهای کرونا در آمریکا در یک هفته گذشته بیش از 23 هزار نفر در آمریکا بر اثر ابتلا به کرونا از بین رفتند
رقصنده با کرونا
تعداد قربانیان در 5 فوریه 4941 نفر بوده است
گروه بینالملل: کرونا به واقع مهمترین و بزرگترین چالشی است که دولت بایدن در ۴ سال آینده با آن روبهرو خواهد بود. سیر صعودی مبتلایان و آمار خیرهکننده فوتیها، آمریکا را از زمان شیوع کرونا در رتبه نخست میزان ابتلا و فوتیهای ناشی از کرونا در جهان قرار داده است. در این بین عملکرد ناامیدکننده ۲ واکسن آمریکایی مدرنا و فایزر در واکسیناسیون جامعه آمریکا هم سبب شده نگرانیها درباره آینده نحوه مقابله با این بیماری در آمریکا افزایش یابد. علاوه بر این موارد 2 موضوع افزایش شمار بیکاران و رشد منفی اقتصاد نیز سبب شده بایدن در اظهار نظری صریح اعلام کند: «من درد عظیمی را در این کشور میبینیم، بسیاری از افراد گرسنه ماندهاند». اعتراف به این وضعیت از سوی رئیسجمهوری آمریکا نشان میدهد جامعه این کشور همچنان باید با نگرانی فزایندهای در انتظار تحولات آتی باشد.
* 460 هزار فوتی ناشی از کرونا در آمریکا
به گزارش «وطن امروز»، طبق جدیدترین آمار دانشگاه جان هاپکینز، با مرگ دستکم ۴ هزار و 941 مورد جدید، شمار قربانیان کروناویروس در ایالات متحده به ۴۵۹ هزار و ۳۵۶ نفر افزایش یافت. با ابتلای دستکم ۱۲۹ هزار و ۷۹۸ مورد جدید، مجموع مبتلایان به کروناویروس در ایالات متحده آمریکا هم تا روز شنبه به ۲۶ میلیون و ۸۰۷ هزار و ۲۰۲ نفر رسید. از طرف دیگر پایگاه اطلاعرسانی «ورلد اُ میترز»، مجموع مبتلایان به کروناویروس در آمریکا را ۲۷ میلیون و ۴۰۷ هزار و ۳۲۴ نفر و مجموع قربانیان «کووید-۱۹» در این کشور را ۴۷۰ هزار و ۷۰۵ نفر گزارش کرده است. از سویی پایگاه اطلاعرسانی «کووید یواسای» که آمار مربوط به شیوع کرونا را در آمریکا تجزیه و تحلیل میکند، برآورد کرده است شمار کلی مبتلایان به کروناویروس در آمریکا ظرف یک ماه آینده به ۲۹ میلیون و ۴۲۶ هزار و ۹۴۰ و شمار قربانیان آن به ۵۶۱ هزار و ۸۸۳ نفر برسد.
* وضعیت وخیم کرونا در ایالتهای مختلف آمریکا
بحران کرونا در بسیاری از شهرهای آمریکا به قدری جدی شده که حتی اکثر سردخانهها مملو از اجساد شده است به طوری که اخیرا روزنامه انگلیسی گاردین گزارش کرد بحران کرونا در لسآنجلس به حدی وخیم شده که صنعت کفن و دفن در آن فروپاشیده و سردخانهها و مراکز تدفین مملو از اجساد است و خانوادهها به جای عزاداری برای عزیزانشان باید راهی برای به خاک سپردن آنها پیدا کنند. بر همین اساس وبگاه آمریکایی «کووید یواسای» در گزارشی نوشت ایالت کالیفرنیا که در هفتههای اخیر از نظر تعداد مبتلایان به کرونا عموما در رتبه اول قرار گرفته است، در حال حاضر نیز با بیش از ۳ میلیون و ۳۹۴ هزار و ۳۰۱ مورد ابتلا و ۴۳ هزار و ۵۳۸ مورد فوتی، کانون بیماری کرونا در آمریکاست و ایالت تگزاس هماکنون با ۲ میلیون و ۴۷۸ هزار و ۶۳ مورد ابتلا و ۳۸ هزار و ۸۹۳ مورد فوتی به رده دوم انتقال یافته است. ایالت نیویورک نیز که زمانی کانون «کووید-۱۹» در آمریکا بود، هماکنون با یک میلیون و ۴۵۸ هزار و ۸۰۹ مورد ابتلا در رده چهارم ایالات آمریکا با بیشترین تعداد مبتلایان به کرونا ویروس قرار دارد. نیویورک با ۴۴ هزار و ۴۶۶ مورد فوتی، همچنان بیشترین تعداد قربانیان کرونا در آمریکا را به خود اختصاص داده است.
* سیر صعودی مبتلایان با وجود واکسیناسیون در آمریکا
رکوردشکنی تازه آمریکا در ابتلا و تعداد فوتیهای ناشی از کرونا در حالی است که ۲ شرکت آمریکایی «فایزر» و «مدرنا» تأییدیه واکسنهای ضدکرونایی خود را دریافت و میلیونها دوز از آنها را در سراسر ایالات متحده و کشورهای دیگر از جمله انگلیس توزیع کردهاند. با این حال، بر اساس گزارشهایی که در سامانه فدرال «گزارش عوارض جانبی واکسن» در آمریکا ثبت شده، ۶۰ نفر در این کشور بعد از دریافت یکی از واکسنهای «فایزر» یا «مدرنا» جان باختهاند و صدها نفر دچار عوارض بعضا تهدیدکننده حیات شدهاند. در نخستین جلسه ستاد مقابله با کرونای دولت «جو بایدن»، رئیسجمهور ایالاتمتحده، برآورد شد در 4 هفته آینده دستکم ۹۰ هزار آمریکایی بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست میدهند. از طرف دیگر «آنتونی فائوچی» مدیر موسسه ملی بیماریهای عفونی و آلرژی نیز اخیرا گفته است گونه جدید ویروس کرونا که از آن با نام کرونای انگلیسی یاد میشود تا اواسط بهار به گونه غالب در آمریکا تبدیل خواهد شد. طبق آخرین آمار دانشگاه جان هاپکینز، دستکم ۱۰۵ میلیون و ۳۶۴ هزار و ۵۶۶ نفر از مردم سراسر جهان به کروناویروس آلوده شدهاند و ۲ میلیون و ۲۹۸ هزار و ۱۸۸ نفر نیز جان خود را از دست دادهاند و دستکم ۵۸ میلیون و ۵۵۷ هزار و ۸۹۹ نفر بهبود یافتهاند. آمریکا همچنان بیشترین تعداد مبتلایان به کرونا و قربانیان این ویروس در جهان را دارد و پس از آن هند با ۱۰ میلیون و ۸۱۵ هزار و ۲۲۲ مورد ابتلا و ۱۵۴ هزار و ۹۵۶ مورد فوتی و برزیل با ۹ میلیون و ۴۴۹ هزار و ۸۸ مورد ابتلا و ۲۳۰ هزار و ۱۲۷ مورد فوتی در ردههای دوم و سوم کشورهای جهان با بیشترین تعداد مبتلایان به «کووید-۱۹» قرار دارند.
* نرخ ۲ برابری مرگومیر برای بومیان آمریکا
یکی از نکات قابل توجه درباره افزایش آمار فوتیها و مبتلایان این است که کرونا با سرعت بیشتری در حال گرفتن جان بومیان آمریکایی نسبت به دیگر جوامع آمریکاست. در همین رابطه روزنامه گاردین در گزارشی نوشت از زمان آغاز همهگیری، یک نفر از هر ۴۷۵ آمریکایی بومی فوت کرده است. طبق تحلیل آزمایشگاه تحقیقاتی APM که به طور اختصاصی با گاردین در میان گذاشته شده، آمریکاییهای هندی و بومیان آلاسکا با نرخ ۲ برابر نسبت به آمریکاییهای سفیدپوست در حال مردن بر اثر «کووید-۱۹» هستند. در سراسر ایالات متحده و از آغاز همهگیری، از هر ۴۷۵ بومی آمریکا یکی بر اثر کووید کشته شده است. این در حالی است که در همین بازه زمانی، از هر ۸۲۵ آمریکایی سفیدپوست یک تن و از هر ۶۴۵ آمریکایی سیاهپوست یک تن قربانی کرونا شده است. آمریکاییهای بومی در هر ۱۰۰ هزار نفر متحمل ۲۱۱ مرگ شدهاند، در حالی که ۱۲۱ آمریکایی سیاهپوست در هر ۱۰۰ هزار نفر دچار مرگ بر اثر کرونا شدهاند.
* بایدن و اقتصاد کرونازده آمریکا
همزمان با تلفات چشمگیر کرونا در آمریکا نگرانیهای جدی در بین مقامات کاخ سفید از جمله رئیسجمهوری آمریکا درباره آینده اقتصاد این کشور مطرح میشود. بامداد شنبه جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا طی سخنانی در کاخ سفید گفت: گزارشها از اشتغالزایی ضعیف، فوریت جدیدی را برای ارائه هر چه زودتر بسته حمایتی 9/1 تریلیون دلاری ایجاد کرده است و من امیدوار به جلب حمایت جمهوریخواهان، لایحه بسته حمایتی را به تأخیر نخواهم انداخت. بایدن با اشاره به وضعیت اسفناک اقتصاد آمریکا در دوران کرونا گفت: «من درد عظیمی را در این کشور میبینم؛ بسیاری از افراد بیکار شدهاند و بسیاری گرسنه ماندهاند». در همین راستا وزارت کار آمریکا روز جمعه گزارش داد تنها در ماه ژانویه (دی/ بهمن) دولت توانسته ۴۹ هزار شغل ایجاد کند، این در حالی است که در آمریکا همچنان ۱۰ میلیون نفر به علت شیوع ویروس کرونا و تاثیر آن بر اقتصاد، بیکارند. شبکه «سیانان» روز جمعه نوشت: گزارش تنها ۴۹ هزار شغل در ژانویه نشان میدهد بهبود بازار کار در آمریکا به کندی طی میشود و بازار کار برای برونرفت از این بحران به اخبار خوبی نیاز دارد. با توجه به شرایط بد اقتصاد آمریکا، دفتر بودجه کنگره هفته گذشته پیشبینی کرد تعداد کارگران شاغل در ایالات متحده تا سال ۲۰۲۴ به سطح قبل از همهگیری خود باز نخواهد گشت. در همین ارتباط مشاوران ارشد اقتصادی کاخ سفید در مخالفت با دفتر بودجه کنگره خواهان اقدام فوری برای جلوگیری از خطر بیکاری شدید و بلندمدت در اقتصاد آمریکا شدند.
«جرد برنستین» و «هیتر بوشی» ۲ نفر از اعضای انجمن ۳ نفره مشاوران اقتصادی کاخ سفید، هشدار دادند پیشبینی بیکاری ۷ میلیون آمریکایی در سال ۲۰۲۱ جدی است. این کارشناسان در یادداشتی که نخستینبار توسط رویترز گزارش شد، هشدار دادند: هزینه اقدام نکردن بسیار بیشتر از هزینه یک مداخله مالی بزرگ است. ما نباید چندین سال به انتظار ریکاوری اقتصاد و بازگشت سطح اشتغال به سطح قبل از پاندمی بنشینیم.
***
7 سال تا واکسیناسیون جهانی
خبرگزاری بلومبرگ با اشاره به روند واکسیناسیون انجام شده در کشورهای مختلف برای مقابله با «کووید-۱۹» نوشت: اینکه چه زمان همهگیری کرونا پایان میپذیرد، سوالی است که پاسخ آن تقریبا همه چیز را در سراسر دنیا تحت تاثیر قرار داده است اما پاسخ این سوال را میتوان در سرعت واکسیناسیون دریافت. برخی چهرههای علمی مانند «آنتونی فائوچی» رئیس مؤسسه ملی آلرژی و بیماریهای عفونی آمریکا بر این باورند در صورتی که واکسیناسیون برای ۷۰ تا ۸۵ درصد کل جمعیت انجام گیرد، میتوان انتظار داشت شرایط به حالت عادی بازگردد. در این میان، با توجه به میزان جمعیتی که تاکنون در آمریکا واکسن دریافت کردهاند، این کشور در بهترین حالت سال ۲۰۲۲ میلادی میتواند ۷۵ درصد جمعیت خود را واکسینه کند، لذا با در نظر گرفتن روند سریعتر واکسیناسیون در بعضی کشورها نسبت به دیگر کشورهای جهان، با سرعت کنونی 7 سال طول میکشد زندگی در کره زمین به حالت عادی بازگردد. بر اساس تخمینهایی که زده شده، باید بیثباتیها در آغاز روند واکسیناسیون را هم در نظر گرفت؛ به عنوان مثال تاریخ هدف در نیویورک این هفته به دلیل توفان زمستانی به تعویق افتاد. در کانادا هم روند واکسیناسیون در پی تاخیر در ارسال واکسن، با پیشبینیهایی که پیش از این شده بود، جور درنیامده است.
ارسال به دوستان
افشاگری مدیرعامل استقلال از افزایش غیرقانونی رقم قرارداد وریا غفوری به 14 میلیارد تومان
پولیا
کاپیتان استقلال در شرایطی جمعهشب بعد از تعویض خود آن حرکات عجیب را انجام داد که در ابتدای همین فصل قرارداد خود را چندبرابر کرد؛ اتفاقی که قانونی نیست و نشان میدهد در دوره مدیریت قبلی باشگاه استقلال چگونه بعضی بازیکنان با حمایتهای خاص موفق شدند اینگونه براحتی قانون را دور بزنند و رقم قرارداد قبلی خود را بیحساب و کتاب افزایش دهند. در ابتدای این فصل در زمان مدیریت احمد سعادتمند بود که بازیکنان استقلال یکییکی در طبقه 28 هتل آزادی حضور پیدا کرده و قراردادهای خود را تمدید و امضا کردند. در آن برهه، انتقادات شدیدی به مدیریت باشگاه وارد شد که چرا قرارداد بازیکنان در جایی لاکچری و غیرمرتبط برگزار میشود و پشتپرده آن چیست. بعدها صدای بازیکنانی مثل فرشید اسماعیلی و محمد دانشگر بلند شد که باشگاه در آن زمان به آنها وعدههایی داده اما تا امروز محقق نشده است. مهدی قائدی به این موضوع معترض شد و ادعا کرد سعادتمند به وی قول داده قراردادش را اصلاح کند اما اوج هنرنمایی مدیریت باشگاه در جایی رقم خورد که رقم قرارداد بازیکنی مثل غفوری در 33 سالگی برای این فصل 3 برابر و برای فصل آینده 4 برابر شد! غفوری فصل گذشته قراردادی ۲ ساله با امیرحسین فتحی منعقد کرد که آن قرارداد 2 ساله به مبلغ 2 میلیارد و 200 میلیون تومان بود و برای این فصل قرارداد این بازیکن به 2 میلیارد و 700 میلیون به صورت خودکار افزایش پیدا میکرد اما در کمال تعجب بعد از جدایی فتحی، غفوری شبانه به همراه خسرو حیدری و آرش برهانی که هنوز نقش آنها در نقل و انتقالات این فصل مشخص نشده، راهی هتل آزادی شده و قرارداد قبلی را فسخ و قراردادی جدید منعقد کرده است! دلیل این اقدام هنوز مشخص نیست که چرا مدیریت وقت استقلال قرارداد قبلی را فسخ کرده و قراردادی جدید امضا کرده اما امضای این قرارداد رقمی حدود 10 میلیارد تومان به باشگاه تحمیل کرده است. بازیکنی که انتقادات فراوانی به مدیریتش درون زمین به عنوان کاپیتان وارد است، در این سالها به جای جمع کردن حواشی، خودش عامل ایجاد حاشیه بوده است. این بازیکن در بازی با نساجی بعد از تعویض خود با رفتاری عجیب و لگد به بطری آب، مستقیم راهی رختکن شد و قبل از پایان بازی استادیوم آزادی را ترک کرد. سوال اینجاست: چرا باید یک بازیکن در حالی که با باشگاهش قرارداد دارد، با کمک ۲ نفر از نزدیکان احمد سعادتمند قرارداد خود را فسخ کند و دوباره قراردادی به مبلغ 14 میلیارد تومان امضا کند و سپس به جای ایجاد آرامش، تیم صدر جدول را وارد حاشیه کند؟
احمد مددی، مدیرعامل آبیها با ارسال نامهای به کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال اعلام کرد قرارداد وریا غفوری به صورت غیرقانونی در ابتدای این فصل فسخ شده و رقم آن به شکل عجیبی افزایش پیدا کرده است. در نامه مدیر استقلال اعلام شده غفوری بابت قرارداد قبلی از باشگاه دریافتی داشته و بدون هیچ دلیلی قرارداد قبلی وی فسخ شده و قرارداد جدید منعقد شده است. در این بین، هیاتمدیره استقلال که طی هفتههای گذشته ضعف خود را در تهیه زمین تمرین، امکانات، رسیدگی به بازیکنان و پرداخت مطالبات آنها نشان داده، هیچ واکنشی به انعقاد چنین قرارداد عجیب و پرابهامی نداشته و با سکوت خود نسبت به اتفاقات ابتدای فصل عملا به تخلفات قراردادی در این باشگاه دامن زده است. در این بین نقش وزارت ورزش و جوانان در انتخاب مدیرانی چون سعادتمند که آوردهای جز ضرر برای این باشگاه نداشتهاند، مشخص نیست. وزارت ورزش به جای شفافسازی پیرامون چنین اتفاقاتی، بیشتر سعی در عبور چراغ خاموش از عوامل زیر دست خود در باشگاههایی چون استقلال دارد.
***
به بهانه طغیان وریا غفوری علیه تعویض فکری
وقتی بزرگتر کوچک میشود
مشکل آبیها اتاق فکر دشمن (میراث فلسفی قلعهنویی برای فکری) نیست. مشکل آنها چند وعده غذا در هتل نیست. حتی مشکلشان مالی هم نیست! قبلا پولشان را ولو با شکایت گرفتند؛ این بار هم خواهند گرفت. مشکل بزرگشان شلخته بودن رختکن است. اینها را بشمارید:
۱- فرشید باقری دو برهه اخراج میشود و برمیگردد.
۲- میلیچ عینا به ذخیره بودن معترض میشود و دست آخر میگذارد میرود تا به خواستهاش (قرارداد ۲ ساله) برسد.
۳- کاپیتان و بزرگتر تیم در حساسترین لحظه بازی قهر میکند و به خانه میرود.
۴- رشید در پایان بازی صریحا از تاکتیک تدافعی فکری گله میکند و میگوید همیشه برای گلرهای فکری مشکل بهوجود میآید. منظورش این است تا تیم هجومی نشود بار روی دفاع و گلر است. او بعد داربی به همین دلیل بحث میکند و نیمکتنشین میشود. از طرفی ارسلان به مددی میتوپد و...
استقلال و پرسپولیس همیشه مشکل مالی داشتهاند و این چیز تازهای نیست اما طغیان این دستی و فشار همهجانبه، یعنی کودتای استقلال علیه استقلال. فکری تصور میکند اگر قاطعانه عمل کند دشمن شاد میشود اما تجربه نشان داده تیمی که از بزرگتر تا کوچکترش در حال اعتراضند، رنگ آرامش و جام را نمیبیند. استقلال محتاج یک آتشنشان است که شعلهها را مهار کند.
انتهای باج دادن هویداست. بازگرداندن دوباره باقری به همه نشان داد بهای اعتراض ارزان است. نتیجه برای فکری در اولویت است تا مبادا دشمن شاد کن شود! مدل برانکو هم میشود تادیب کرد. هرگز کسی را اخراج نکن اما آنقدر روی نیمکت بنشان تا باقی بفهمند سزای تمرد، ماندن اما بازی نکردن است. قهرمانی با این حجم شلختگی، شدنی نیست.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|